دیری است من که رنج فراوان کشیده ام
تا رخت خود به وادی هجران کشیده ام
عیبم مکن اگر نشد آیینه عکس او
کاین نقش با دو دیده گریان کشیده ام
بد نامی زمانه و رسوایی زمین
از بهر شاد کامی رندان کشیده ا م
تنهایی نسیم و نم وسرخی شفق
تصویر اضطراب غریبان کشیده ام
دیدم به خواب دوش که بیدارم و عزیز
صهبای وصل از لب جانان کشید ه ا م
گویند کیست آنکه زدی نقش او به آه
زیبارخی است اینکه از او آن کشیده ام
تا رو کند دوباره به بالین من چنین
بر دوش بار حسرت دوران کشیده ام
"سعمن" دگر مگو که رفیق است مرد راه
کاین تلخکامی از خود یاران کشیده ام
1389