
07-11-2010
|
 |
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی 
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
پــــــــــــــــــــــدر
پدر خسته از سر کار به خانه برگشت.
پسر از پدر پرسيد پدر ميتوانم بپرسم ساعتي چند تومان حقوق ميگيري . پدر با بي حوصلگي گفت به تو ربطي ندارد.
پس از اندک زماني پسر بار ديگر اين سوال را از پدر پرسيد و پدر با عصبانت پسر کوچکش را دعوا کرد ولي پسر باز با خواهش از پدرش خواست تا بداند دستمزد پدرش ساعتي چند است و پدر ناگزيد پاسخ داد ساعتي 2000 تومان .
پسر از پدر پرسيد مي تواني 1000 تومان به من بدهي نياز دارم. و پدر شاکي از اينکه تمام پافشاري هاي پسر از سوالش فقط براي گرفتن پول بود... با فرياد به پسرش گفت بر و به اطاقت تا ديگر نبينمت.
پسر با حالي دگرگون راهي اطاقش شد .
پس از مدت زماني پدر از کارش پشيمان شد و براي دلجويي از پسرش راهي اطاق پسر شد . درب اطاق را که باز کرد ديد پسرش دستپاچه مشغول جمع کردن پولش است.
پدر با خشم از پسر پرسيد. اين پول ها چيست؟
پسر گفت پول هاي توجيبيم است.
پدر سوال کرد چقدر است؟ پسر جواب 1000 تومان .
و پدر متعجت از پسر پرسيد ! تو که خودت 1000 تومان داشتي براي چه ?1000 تومان ديگر از من ميخواستي؟
پسر در پاسخ به پدرش گفت. براي آنکه 1000 تومان کم دارم تا بشود 2000 تومان و به تو بدهم تا فردا يک ساعت زودتر به خانه بيايي ....
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|