زن گرفتم شدم اي دوست به دام زن اسير
من گرفتم تو نگير
چه اسيري که ز دنيا شده ام يکسره سير
من گرفتم تو نگير
بود يک وقت مرا با رفقا گردش و سير
ياد آن روز بخير
زن مرا کرده ميان قفس خانه اسير
من گرفتم تو نگير
ياد آن روز که آزاد ز غمها بودم
تک و تنها بودم
زن و فرزند ببستند مرا با زنجير
من گرفتم تو نگير
بودم آن روز من از طايفه دُرد کشان
بودم از جمع خوشان
خوشي از دست برون رفت و شدم لات و فقير
من گرفتم تو نگير
اي مجرد که بود خوابگهت بستر گرم
بستر راحت و نرم
زن مگير ؛ ار نه شود خوابگهت لاي حصير
من گرفتم تو نگير
بنده زن دارم و محکوم به حبس ابدم
مستحق لگدم
چون در اين مسئله بود از خود مخلص تقصير
من گرفتم تو نگير
من از آن روز که شوهر شده ام خر شده ام
خر همسر شده ام
مي دهد يونجه به من جاي پنير
من گرفتم تو نگير
شعر از ايرج ميرزا
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )