اعتماد...
وقتي که چشم بسته
روي طنابي که يک سرش در دست تو بود ،
بنــد بازي مي کردم ...
دريافتم که هميشه در عشق ،
مساله اعتماد بوده است.
ميان چشم هاي بسته من و
دست هاي لرزان تــو !!!
__________________
-------------------------------
ای تو همیشه در میان
آمدمت که بنگرم
گریه امان نمی دهد 
|