
07-13-2010
|
 |
مدیر بخش مکانیک - ویندوز و رفع اشکال  
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 2,586
سپاسها: : 5,427
6,159 سپاس در 1,794 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
در نوشته های قبلی صحبت از مسائلی مانند قدرت تمرکز اشتباه و احمقانه بودن مقایسه کردن با دیگران و تجربه خودم در مورد تمرکز صحبت کردم و اینکه ما این حق رو داریم که که از همه چی بپرسیم و همه چی رو یاد بگیریم
اما بقیه صحبت هام اینکه من تو نوشته قبلی گفتم که ما باید همه چی رو یاد بگیریم منظورم این نبود که بریم ملا لغتی بشیم
ملا لغتی یعنی چی؟
(الان خدمت شما عرض می کنم ملا لغتی بودن به این معنا هست که ما یک سری مفاهیمی رو یاد بگیریم که در حالت حداکثری بهشون مسلط بشیم و عین همون مفاهیم رو بتونیم پس بدیم اما قدرت به کارگیری مفاهیم رو نداشته باشیم)
در واقع توانایی تولید علم رو نداشته باشیم فقط بشه بهمون گفت یه آدم باسواد !
خوب این اشتباه هست این که بیایم یک حجم زیادی از مطالب رو در ذهنمون بسپاریم ولی نتونیم مطالب سپرده شده در ذهنمون رو پردازش کنیم، این نشان از پدیده ای هست که ما بهش معذرت میخوام خرخونی میگیم ! حرفی هم که برای توجیه این حرکتشون میزنند این هست که میگند ما میخواهیم معلوماتمان افزایش پیدا کند ! معلوماتی که درستی و غلط بودن آن حتی برای خود نویسنده هم مهم نیست !!
چرا واقعاً مقصر چه کسی هست ؟ اشتباه نکنید مقصر اول شما هستید نه کس دیگه شما هستید که توی این سیستم دارید زندگی میکنید و با وفق دادن خودتون با سرکوب طبع تحقیق و پرسش که جوهره وجود هر انسانی هست به این سیستم آموزشی مشروعیت میدید و نسل های بعدی هم توی یک جلد و ورق جدید همون محتوا رو تجربه میکنند ما باید از خودمون شروع کنیم پررو باشیم ! سوال بپرسیم ! نقد کنیم ! تغییر رو بخوایم ، باور کنید تا نخواهیم این اتفاق نمیفته
چطور میگم شما مقصرید ؟؟
یه نگاهی به کتاب خونه خودتون بندازید واقعاً کتابهای شما مورد استفاده قرار میگیرند ؟
چرا هر سال وقتی نمایشگاه کتاب برگزار میشه همه هجوم میارند اما وقتی سر مطالعه اون کتاب میشه همه فراری هستند یه نگاهی به خودتون بندازید چند ساعت در روز برای کتاب و رمان و یک نوشته علمی وقت میزارید روزی اصلاً نیم ساعت مطالعه میکنید ؟ بعضی ها خوندن روزنامه و مجله رو جزو وقتهای مطالعه محسوب میکنند که این اشتباه هست روزنامه و مجله حاوی مطالبی روزمره هست که فاقد اعتبار و ارزش برای بالا بردن سطح فکر ما هست و قدرت پردازش مغز ما و تا حدی از قدرت تمرکز ما کم میکنه چرا که مغز برای تقویت بخش تشخیص و مقایسه از قدرت پردازش و تمرکز هزینه میکنه نمیگم ما نباید اصلاً مطالب روزمره رو نگاه نکنیم یا اخبار رو دنبال نکنیم میگم اون چیزی که باید اصل برای ما باشه فراموش شده
این بحران فقط مختص به ایران نیست بلکه یک بحران فراگیر هست در واقع یک فرهنگ اشتباه هست که زاییده تفکر تجارتی و کسب سود از علم هست و علم رو بدین واسطه از مسیر اصلیش که فهمیدن حقیقت هست منحرف کرده به سمتی سوق دادند که علم شده ابزار تولید موبایل و نرم افزارو ساتریفیوژ........................... علم ارزش بیشتری حتی از مهندسی داره من خودم دارم مهندسی میخونم ولی به این معتقدم در حق علم ظلم بزرگی شده
بزارید یک مثال ساده بزنم جریان طراحی سیستم عامل توسط روسها رو که شنیدید سیستم عاملی طراحی کردند که میتونه توی یک فلاپی جا بشه ولی ویندوز رو ببینید چه حجم گسترده ای رو اشغال کرده هر سال یک ورژن جدید میاد که یا نسخه ای از اون چیزی هست که قبلاً ارائه شده منتها با امکانات جدید ( پروفشنال ،نسخه خانگی ...) و یا به اصطلاح یک نسخه جدید هست حالا من یه سوال دارم ؟
مثلاً همین ویندوز هفت چه تغییر شایانی کرده ؟ آیا جز این بوده که با استفاده از تجربه برنامه نویسی ایکس پی بهینه سازی شده خیلی ها میگن نه خیلی تغییر کرده ولی من اصلاً این رو قبول ندارم !
وقتی ویندوز ویستا اومد خیلی ها تعجیب کردند از مایکروسافت همچین افتضاحی بعید بود چرا ویندوزی باید مثل ویستا تولید میشد اما نمیدونستند که با این مایکروسافت از یک طرف قصد داشت تا رقیبان خودش رو محک بزنه تا هر چی دارند رو کنند و از طرف دیگه مشتری ها ی خودش رو برای عرضه نسخه بعدی تشنه کنه به طوری که در اولین ساعات عرضه ویندوز 7 رو هوا زدند ملت همه رو خریدند این نشان از تفکر کاسب مابانه مایکروسافت داره
یا شرکتهای دیگه آمریکایی که هدف اونها تصرف بازار هست نه لزوماً پیشرفت شما فکر میکنید اینتل فناوریهایی که میخواد 10 یا 12 سال دیگه به جامعه عرضه الان از این فناوریها استفاده نمیشه نه البته که استفاده میشه و مشتری اصلی اون ارتش آمریکاست وقتی دیگه قابلیت استعمال اونها از چشم افتاد اونوقت میان یواش یواش با قطره چکان فناوری هاشون رو با پول زیادی که به جیب میزنند عرضه میکنند
اما همینسیاست اشتباه بوده که باعث شده سرعت رشد علمی رکود پیدا کنه درآمریکا! وقتی شما یک فناوری رو مختص به تجارت و یا ابعاد نظامی میکنید و در انحصار قرارش میدید و سالها بعد به جامعه عرضه میکنید میل جامعه به پیشرفت کم میشه و به سمت شغل ها کاذب و مصرف گرایی پیش میره چرا که اعضای اون جامعه به این اعتقاد رسیدند که همیشه یک کسی هست که یک فناوری رو عرضه کنه اگر مثلاً ما دانشگاه نریم یا تحصیل نکنیم یک کسی هست که این کار رو بکنه ! و یک طبقه ای در جامعه شکل میگیره که به اصطلاح بهشون میگند نخبه یا آریستوکرات ، در چنین فضایی یک دانشمند تبدیل میشه به ابر قهرمان و زمینه استبداد نوین فراهم میشه ! سایتهایی مثل توییتر و فیس بوک شکل میگیره که ابعاد جهانی دارند و با اهداف مطالعاتی تاسیس شدند که تاسیس این سایتها و اقداماتی مشابه در حوزه های دیگر کار همون طبقه بالا نشین یا به اصطلاح امروزی نخبه هست !
"به همین دلیل جامعه خودش رو مسئول هیچ اتفاقی نمیدونه" و همه چیز بر دوش دستگاه حکومتی هست اما اگر فناوری همونطور که عرضه میشه در اختیار مردم بدون سوء استفاده قرار بگیرند و مردم در جریان کار باشند اونوقت شما پیشرفت واقعی رو میبینید اونوقت جمعیت زیادی وارد حوزه های مختلف علمی میشند و هر کدومشون یک شاخه از درخت تنومند علم رو میپیمایند !
(علم باید همگانی بشه نه این که در انحصار یک عده معدود باشه . تلاشی که برای پیشرفت یک فناوری یا یک حوزه در علم میشه باید 2 برابر اون تلاش برای آموزش اون فناوری و بدست آوردن روش هایی بشه که آموزش همگانی اون علم رو میسر کنه )
حالا اینها چه ربطی داشت به اینکه وضع یادگیری و علم در محیط ما چرا این طور هست ؟
ربط داره عزیزم همه این عوامل با هم درگیر هست اگر یک مولفه حذف بشه چیز دیگه ای نمیتونه جایگزینش بشه .
ما نباید الکی معلومات خودمون رو زیاد کنیم . باید بتونیم محاسبه کنیم ، باید قدرت تفسیر داشته باشیم ، باید قدرت پرسش داشته باشیم .اینها مهم هست اینها با ارزش هست !
من قبلاً یک کاپیوتر پنتیوم 2 داشتم برای این که کاری رو انجام بدم اگه نمی شد نمیرفتم سیستمم رو الکی ارتقاء بدم تا جایی که ممکن بود از سیستم خودم به نحو احسنت استفاده کردم و دیگه کار به جایی رسید که صدای بقیه تو خونه در اومد که بابا ول کن این کامپیوتر رو ! ولی توی همین دوره بود که من کلک و ترفند های زیادی رو یاد گرفتم با همون کامپیوتر من با برنامه نویسی آشنا شدم با همون کامپیوتر کارهایی رو کردم که شاید الان نتونم انجامشون بدم
محدودیت همیشه بد نیست از فرصت و موقعیتی که داریم استفاده کنیم یه روز حسرت لحظاتی که داره امروز سپری میشه رو میخوریم .
همین امروز به سراغ کتابهامون بریم ببینیم کدومشون بدردمون میخورن و اگر یک کدوم بدرد ما نخورد بدیم دست کسی که بدردش میخوره فرهنگ تعویض کتاب ها رو رواج بدیم هم آثار اجتماعی خوبی داره و هم اینکه از صرف هزینه اضافی برای خرید کتاب جلوگیری میشه زیاد به دنبال جمع کردن نباشیم بلکه به دنبال تحلیل و پردازش و استفاده درست و تام از اون چیزهایی که داریم باشیم اگر ما تونستیم از چیزهایی که داریم به نحو احسنت استفاده کنیم اونوقت حق داریم تا به دنبال چیزهای جدیدتر باشیم
بله این وظیفه ما هست که جامعه رو بسازیم جامعه من هستم شما هستی ما میخوایم و ما هم عملیش میکنیم
ما باید وقتی رفتیم توی یک جمع یک بحث علمی رو وسط بکشیم به جای این توی جمع از قیمت گوجه و خیار صحبت کنیم از مسائل علمی صحبت کنیم هدف از جمع شدن دور هم شام ونهار نباید باشه بلکه باید بحث و گفتگو محوریت مجالس ما باشه اون هم نه بیان خاطره و مسائل روزمره بلکه صحبت از مسائل مهم باشه (وقتی میگم مهم منظورم صرفاً سیاسی یا اجتماعی نیست بلکه منظورم مسائل علمی هست )
الان میدونم میگین برو بابا دلت خوشه ! این حرفا که مشتری نداره !
عزیز من خود من هم میدونم مشتری نداره ، ما باید این میل و رغبت رو ایجاد کنیم ، باید حرف های ما طوری باشه که دیگران رو به مسائل علمی علاقه مند کنیم نه اینکه فراریشون بدیم و این کار محقق نمیشه مگر اینکه سطح تفکر و قدرت پردازش خودمون رو بالا ببریم
هر چی که میخونیم حفظ نکنیم یاد بگیریم برای چیزهایی که یاد گرفتیم ارزش قائل بشیم
یک کتاب رو 2 بار یا 3 بار بشینیم بخونیم مطمئن باشید از وقتی که اون نویسنده برای این کتاب گذاشته کمتر خواهد شد اما شما دیگه به اون کتاب مسلط هستید شما اون کتاب رو به خوبی یاد گرفتید و دیگه مشکلی در درک اون ندارید
حتی میتونید اون کتاب رو تدریس هم بکنید !!
خدا بیامرزه بیامرزه فردوسی رو :
همیشه این بیت یادم میمونه :: توانا بود هر که دانا بود ز دانش دل پیر برنا بود
وقتی بیکار شدیم دلمون گرفت سعدی و حافظ بخونیم
منطق طیر عطار رو بخونیم
با لیلی و مجنون عاشق بشیم
با سیمرغ عارف بشیم
با فردوسی راوی بشیم
از بابا طاهر عریان خلوص رو یاد بگیریم
از رودکی وطن پرستی
از خیام هنر کلام
از خاقانی هنر سخن
از سهراب بی مبالاتی و پاکبازی
من معتقدم اگر ما ایرانیها اون قدری که شعرهای ما ارزش دارند اون قدری که نوشته های رودکی و سعدی و مولانا و بوعلی سینا ارزش دارند اگر نه نوشته هاشون بلکه روح مطالبشون و روحیاتشون رو درک کنیم و حس کنیم دیگه نه نیازی هست که سرگذشت هانری بکرل و انیشتین رو بخونیم نه گدایی علم از منابع خارجی کنیم
بشناسیم خودمون رو، برگردیم و فرهنگ عزیز و ناب خودمون رو در آغوش بگیریم
به جای افتخار به گذشته آینده رو مسیر افتخارات خودمون ترسیم کنیم
اونوقت ما نیازی نیست به دنبال موفقیت بریم بلکه موفقیت دوان دوان به سمت ما خواهد آمد !!
نویسنده : بیگ بنگ
منبع : بیگ بنگ
ویرایش توسط bigbang : 07-13-2010 در ساعت 10:26 PM
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|