نمایش پست تنها
  #5  
قدیمی 07-14-2010
mohajerava@yahoo.com mohajerava@yahoo.com آنلاین نیست.
کاربر عادی
 
تاریخ عضویت: Jul 2010
نوشته ها: 61
سپاسها: : 0

0 سپاس در 0 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Wink

خدا ...

بچه بودم فكر مي‌كردم خدا هم مثل ماست
مثل من و تو،ما و همه او نيز موجودي دو پاست

در خيال كوچك خود فكر مي‌كردم خدا
پيرمردي مهربان است و به دستش يك عصاست

يك كت‌و شلوار مي‌پوشد به رنگ قهوه‌اي
حال و روز جيبهايش هم هميشه روبراست

مثل آقاجان به چشمش عينكي دارد بزرگ
با كلاه و ساعتي كهنه كه زنجيرش طلاست

فكر ميكردم كه پيپش را مرتب مي‌كشد
سرفه‌هاي او دليل رعد و برق ابرهاست

گاه گاهي نسخه مي‌پيچد،طبابت مي‌كند
مادرم ميگفت او هر دردمندي را دواست

فكر مي‌كردم شبها روي يك تخت بزرگ
مثل آدمها و من در خوابهاي خوش رهاست

چند سالي كه گذشت از عمر ،من فهميده‌ام
تو حسابش از عالم و آدم جداست



ویرایش توسط GolBarg : 07-14-2010 در ساعت 10:10 PM دلیل: چسبوندن
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید