ياد باد آن صحبت شبها که با نوشين لبان
بحث سر عشق و ذکر حلقه عشاق بود
پيش از اين کاين سقف سبز و طاق مينا برکشند
منظر چشم مرا ابروی جانان طاق بود
__________________
تازه تر کن داغ ما را، طاقت دوری نمانده
شِکوه سر کن، در تن ما تاب مهجوری نمانده
پر گشاید شور و شیون از جگرها ای دریغ !
دل به زخمی شعله ور شد، جان به عشقی مبتلا
بر نتابد سینه ما داغ چندین ماجرا
تازه شد به هوای تو دل تنگ ما ای وای !
|