مي گويند خدا نفسي از روحش را در وجود تو دميد ...
خدائي كه بود و نبود من و تو و ما و
تمام ماها به لحظه اي خواست و اراده او بسته است ...
خدائي كه حكمت و اراده اش را نمي شود
به سادگي فهميد و فهميدنش چيزي مي خواهد كه بعضي ها به آن مي گويند سعادت !!!خدائي كه ...
خدائي كه خداست !
چه تو مسلمان باشي ، چه مسيحي باشي و چه حتي لائيك به دنيا بيائي و لائيك زندگي كني و لائيك بميري ...
خدائي كه زندگي را جاري ساخت ،
چه تو باشي و چه نباشي و چه زندگي كني و چه بميري ... خدائي كه خواست تنها حي قيوم اين جهان باشد و جز خودش هرچه را كه بود زندگي ببخشايد و بميراند و ... خدا خداست و تنها خواست مطلق در جهان از آن اوست ...
خدا خواسته كه تو بشنوي و ببيني و لمس كني و ...
خدا خواسته تو بفهمي ...خدا خواسته انديشه اي كني بر اين جهان خلقت و شكر او را بجاي آوري ...
شكرش كني نه بخاطر اينكه تو را آفريد ، نه بخاطر اينكه جهان را آفريد و نه بخاطر هزاران آفرينش ديگر او ... تو را آفريد تا شكر كني كه تو را مخلوقي آفريد صاحب انديشه ... و اكنون اگر كمي نيك بنگري و كمي نيك بيانديشي خواهي فهميد ...به راستي خدا نفسي از روحش را در وجود تو دميد ...