رفتي و رفتن تو آتش نهاد بر دار
از کاروان چه ماند جز آتشي به منزل
آتش به جانم افکند شوق لقاي دلدار
از دست رفت صبرم اي ناقه پاي بردار
اي ساربان خدا را پيوسته متصل ساز
ديوار را به شبگير شبگير را به ديوار
در کيش عشق بازان راحت روا نباشد
اي ديده اشک ميريز اي سينه باش افگار
ما عاشقان مستي سر را ز پا نداريم
اين نکته ها بگيريم بر مردمان هوشيار
در راه عشق اگر سر بر جاي پا نهاديم
بر ما مگير نکته ما را ز دست مگذار
در فال ما نيايد جز عاشقي و مستي
در کار ما بهايي کرد استخاره صدبار