نمایش پست تنها
  #7  
قدیمی 07-25-2010
ابریشم آواتار ها
ابریشم ابریشم آنلاین نیست.
کاربر فعال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9

155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

خیلی خوابم میومد
اونقدر که بیرمق سرم انداختم رو صندلی سفت پشت سرم
و چراغای وسط بلوار رو دید می زدم
هیچ کدومشون شبیه هم نبودن
خیلی دلشون میخواست شبیه هم بشن
ولی همشون با هم فرق داشتن
اونایی که هنوز عقلشون نمیرسه ، فکر میکنند
چراغای وسط بلوار همشون شبیه هم هستند
اونا نمیدونن تو این دنیای مسخره ، هیچ چیز شبیه چیز دیگه ای نیست
هیچ خونه ای ، درختی ، گلی ، ... حتی آدمها ، شبیه هم نمیشم
دوقلو ها هم شبیه هم نیستن ،
یه دوقلو تو مدرسهء ما بودن ، مثل ابلها سعی میکردن شبیه هم باشن
حتی مدل موهاشون رو شبیه هم میکردن ،
خیلی دلشون میخواست همه بگن : وای شما چقدر شبیه هم هستید
یا اونا رو با هم اشتباه بگیرن ، کودنا ، هیچوقت من اونا رو با هم اشتباه نمیگرفتم
اگه من یه داداش دوقلو داشتم ، امکان نداشت بذارم شبیه من باشه
مسخره تر از این نمیشه یکی شبیه تو باشه
یا فکر کنی یکی تو این دنیا شبیه تو هستش
من با همه فرق دارم ، اینو یه بار از یه دختر زرنگ شنیدم
خیلی خوشم اومد از این جمله اش
دخترهء زرنگ ...
ادما باید با هم فرق داشته باشن ،
هادی میگه : تفاوت باعث دوست داشتن میشه
با اینکه همیشه حرف مفت میزنه ، این یه جمله اش رو خیلی قبول دارم
فکر کنم جایی خونده باشه ، بهش نمیاد از این جمله های قشنگ بگه
خیلی مزخرفت تر از این حرفا ، فکر میکنه
ادمای دوزاری کودن فکر میکنن شباهت باعث دوست داشتن میشه
اصلا نمیشه کسی که شبیه خودت باشه رو دوست داشته باشی
خیلی احمقانه است یکی که شبیه خودت هست رو دوست داشته باشی
این ادما اونقدر ای کیوشون پایین هست که اگه ازشون بپرسی : چرا اون طرف رو دوست داری ؟
میگن : من عاشق چشاش شدم ، عاشق چهره اش و یا لبش یا حرفاش و اینجور مزخرفات
شده ، حتی بعضیا اونقدر ابله هستن که میگن من عاشق اندامش شدم ...
خیلی دلم میخواد تو این لحظه به اونا بگم : مزخرف نگین ...
اما نمیشه تو روی همهء ادمای ابله وایستاد و بهشون گفت : مزخرف نگین ،
اگه میشد ، حتما به همشون میگفتم
ادمای غیر قابل تحملی هستند ، حتی یه دلیل درست هم ندارن بگن چرا طرف رو دوست دارن
از اونایی که عاشق پول طرفشون میشن خوشم میاد ، حداقل اونا میدونن برا چی
دارن به اون طرف میگن : دوست دارم
خیلی مزخرف هست دلیلشون ، اما هرجور حساب کنی یه دلیل میشه
ادمای پول پرست نفهم ، ازشون خوشم میاد اما اصلا قابل تحمل نیستن
از اون ادمای ابله عاشق چشم ابرو که نه ازشون خوشم میاد نه قابل تحمل هستن
خیلی بهترن
من میگم ؛ هرکسی تو شکمش یه تیکه آهن ربا داره ، این آهن ربا هم فقط برای یه نفر دیگه
ساخته شده ، یعنی نصفه دیگه اش تو شکم یکی دیگه است
اگه اون دوتا هم رو دیدن که چه خوب ، به هم میچسبن و اگه احمق نباشن ، همو ول نمیکنن
اگه نرسیدن ، حتما یکیشون یا مرده ، یا انقدر خیکی شده که اهن ربا تو چربیاش گم شده
منظورم چربیای شکمش نیست ، چربیای یه چیز دیگه ...
نمیتونم درست بگم ، خودت بگیر دیگه
اگه طرفشون خیلیم بی ریخت باشه یا امل باشه یا ... بازم همدیگر رو دوست دارن
وقتی هم همدیگر رو دوست دارن
دیگه باید این مزخرفات که من عاشق چش و چالتم رو بندازن دور
باید فقط هم رو دوست داشته باشن
بدون هیچ توصیف احمقانه ای
،
کم کم داشت چشام گرم میفتاد که یه سقلمه از طرف فرشته کوچولو منو پروند
گفتم : چیه ؟
-: رسیدیم ، باید پیاده شیم
-: اینجا که دشت دماوند نیست
-: میدونم ولی باید پیاده شیم ، بعدش به راننده گفت بزنه بغل پیاده میشیم
هوا خیلی سرد بود
راننده آدم خوش انصافی بود ، همون کرایه تو شهری رو ازمون گرفت
ادما رو نباید از رو ظاهرشون شناخت
حتی یه ادم غرغرو هم میتونه خوش انصاف باشه
و تو میتونی ازش خوشت بیاد
راننده دوزاری
،
کلاه دیزلیم رو کشیدم سرم
فرشته هم دستمو گرفت
منو کشید طرف یه بیراهه کنار جاده
گفتم : اینجا چش ، چشو نمیبینه ، خیلی تاریکه
دیگه داشتم پشیمون میشدم ، وسط بیابون باید بری ، برای دیدن یه پسر احمق
که اسم دخترا رو ، رو خودش گذاشته ، اونم کسی که شبا نمیخوابه
گفت : بیا بریم ، باز که شاکی شدی
-: نیستم
-: باشه نیستی ، میخوای برم به ماه بگم راهمون رو روشن کنه ؟
سریع و محکم گفتم : نه
اصلا از ماه خوشم نمیاد ، موجود مغرور احمق ، فقط بلده بره جلو ستاره ها وایسته
فکر میکنه خیلی خوشگله ، ادمای بیخود هم رو زمین راه میرن از قیافه اش تعریف میکنن
از ماه احمق تر موجود ندیدم ، حتی وقتی اندازهء یه نخ هم میشه ، جوگیر قشنگیش هست
ستاره ها خیلی منو دوست دارن ، چون منم مثل اونا از ماه بدم میاد
نفهم ، همیشه داره هرچی رو زمینه رو به طرف خودش میکشه ، خیلی حریصه ،
فکر میکنه کل زمین برا اونه
مثل این ادمای پول پرستی میمونه که هرچی بهشون پول بدی باز کمشون هست
من همیشه شبا به آسمون نگاه میندازم
بدی من اینه ، خیلیم گردنم درد میگیره
ولی نگاه میندازم ، فکر کنم معتاد نگاه انداختم به اسمون شدم
خدا روشکر یکی دو شب تو طول سی روز ، این اسوهء حماقت غیب میشه
ریختشو نمیبینم
،
یه مسیر پر از سنگ و چاله
رفتیم تو شب
شب تو دستای ما هم بود
حتی تو چشمای فرشته کوچولو
فرشته کوچولو محکم دستمو گرفته بود
فکر میکرد گم میشه
اما نمیشه
فرشته ها هیچوقت گم نمیشن
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید