
07-25-2010
|
 |
کاربر فعال  
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9
155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
نگاهت که میکنم خنده ام میگیرد
چطور میشود که آدم این همه بمیرد
که رویش یک خروار خاک بریزند
اصلا" یک درصد هم احتمال نداشته باشد که بخواهی نفس بکشی
حتی یک سوراخ کوچک هم نباشد برای نفس کشیدن
نفس کشیدن هیچ!
یکهو آمدی و خنده ت گرفت از آن وضع..
که دراز به دراز افتاده ای
و با آن پارچه سفید ابلهانه شبیه ارواح شده ای..
آنوقت بدون هوا چجوری میشود قهقهه زد..
آنقدر دلم میخواهد قهقهه بزنم به حالت..
حیف که خودم هم قبلا" مرده ام
و رویم یک خروار خاک ریخته اند..
آدم اگر نمرده باشد هم از فرط افسردگی میمیرد..
بسکه نمیتواند قهقهه بزند..
یک دانه سنگ برمیدارم و می اندازم به طرفت
تکان نمیخوری..
شاید راست راستی مرده باشی
یک سنگ میخورد توی سرم..
برمیگردم..
_مرده شورت ببرد
بی صدا..بی هوا..
لب خوانی میکند..قهقهه میزند..
بی صدا..بی هوا..
من ازینجور قهقهه ها بیزارم
وگرنه حتما" تابحال قهقهه زده بودم
-قبلا برده.
او میگوید.
همسایه دست چپی ست.
_میدانی این چندمین سنگ است؟
میگوید: هفت هزارو دویست و سی و نهمین سنگ
-مرده شورت ببرد..
من همین یک فحش را بلدم..
از وقتی که مرده ام خیلی فحش مسخره ای شده
اما عادت ها دست از سر مرده ها هم برنمیدارند
میخندد..
_قبلا" برده..
آه، اگر بدانی چه زندگی یکنواختی ست.
از هفت هزار و دویست و سی و نه روز قبل که زنده ها فکر میکنند مرده ام
و مرا اینجا دفن کرده اند
هر روز این دیوانه ی سمت چپی به من سنگ میزند که مطمئن شود نمرده باشم
و هربار من به او میگویم مرده شورت ببرد و هربار او میخندد و میگوید قبلا" برده
اگر میدانستم مردن از زنده گی زمینی و آغاز زندگی زیر زمینی این همه کسل کننده است هرگز نمی مردم.
حالا دیگر من یک زیر خاکی شده ام..هیچ هیجانی ندارد.
سرجایم دراز میکشم
سرم محکم به سنگ میخورد و درد میگیرد
همیشه همین طور است
حتی وقتی بمیری هم مدام سرت به سنگ میخورد
جایم هیچ راحت نیست
نمیدانم چه فکری میکنند که آدم را می چپانند وسط اینهمه خاک
انگار مرده هاهیچ حقی ندارند..همه ی حق های زمین برای زنده هاست..
بین اینهمه انجمن احمقانه هیچ انجمنی نیست از حقوق مرده ها دفاع کند..
زنده ها..مرده ها..
اصلا" چرا اینها را میگویم..یک زنده که معنای مرده و زنده را نمی فهمد..
از همان روزنه ی کوچک_ که به خیالش خیلی بزرگ است!_ نگاه میکند به زندگی و معنا میکند
مرده همان کسی ست که نفس نمیکشد
زنده همان کسی ست که نفس میکشد
و حق دارد روی خاک باشد_و نه زیر خاک!_
به سمت تو میچرخم و یک سنگ دیگر به طرفت پرت میکنم
خیلی هیجان انگیز است که یک نفر سمت راست آدم خوابیده باشد
و آدم بتواند به طرفش سنگ پرت کند
آخ که چقدر دلم میخواهد توبلند شوی و بگویی که مرده شورت را ببرند
و من بی هوا قهقهه بزنم و بی هوا بگویم: قبلا" برده..
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|