نمایش پست تنها
  #70  
قدیمی 07-26-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


فردا صبح زود

خوابت می‌آيد، خسته‌ای!
ديدم دير آمدی
نگرانِ حرف و حديثِ همسايه‌ها شدم.
راست می‌گويند پايين‌دستِ آسمان
اَبرِ سنگينی گرفته است؟
می‌گويند هر لحظه ممکن است باران بيايد.
ديدم چتر و کلاه و چکمه‌های کهنه‌ات اينجاست،
ديدم سيگار و دفتر و شناسنامه‌ات را نبرده‌ای،
يکی دوبار به درگاهِ دريا و گريه آمدم،
آسمان صاف بود و باز
همسايه‌ها از احتمالِ باران ...
شام خورده‌ای؟
دير است ديگر
چراغِ پايين پله را خاموش نخواهم کرد
رَخت و لباسِ بچه‌ها آمده است
چيزی از خوابِ اين خانه جا نخواهيم گذاشت
فقط همين چمدانِ بسته وُ
چند کتابِ کهنه و قاب عکسی کوچک ...!
گليم و گهواره و کليد خانه را
به مادر سپرده‌ام،
گلدان‌ها را کنار کوچه جا خواهيم گذاشت
همه خيال می‌کنند
ما زيارتِ دريا و گريه رفته‌ايم.
دير است ديگر، برو بخواب!
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید