07-26-2010
|
|
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
دنیا همین صد سال اولش سخته.
در دنیا آسودگی نمی باشد.
صفای هر چمن از روی باغبان پیداست.
نظر به برخورد صاحبخانه با مهمان.
کالسکه یدکم بالای قر یار
جمله ای در تلف آخرین سکه یا ته مانه ی جیب
سلمونیا که بیکار میشن سر همو میتراشن
به کسی که از بیکاری سر خود به بیگاری گرم بکند.
سبزی آش همسایه, گوشواره گوشاشه همسایه
دستور قناعت و دور و بر زندگی را گرفتن به زن
در خانه ای زنی از باقیمانه های سبزی همسایه که از شلخته گی بیشتر سبزی ها را در پاک کردن دور می ریخت و او سبزی خود را از آنها تامین نموده از پس انداز پولشان گوشواره خریده بود, روزی آنها را به گوش کرده وسط حیاط به خواندن و رقصیدن بر آمد که: سبزی آش ....
نذر می کنم نذر سرم, خودم می خورم با پسرم
نذوری که میان خود و اقارب پخش بشود
نعل پیدا کرده پی اسبش می گرده
طماع, خام طمع
نفهم تر از گوساله پرس ( پرست) مرده پرس!
به کس یا کسانی که حیات افراد را توجه نداشته, در مماتشان زاری و اشک نثار نموده بزرگ و چنین و چنانش بکنند!
نه کلاگیس, گیس میشه, نه مرد بی قباله شوور
بی اعتباری معاملات پا در هوا
نه دو بند انگشت, نه صد من منت!
رد محبت و عنایت منت گذار
عسل در باغ هست و غوره هم هست
زلیخا هست و فاطمه کوره هم هست
نظر به خوب و بد و زشت و زیبا با هم بودن
خوب و راحت مطلق وجود نداشتن, دوری جستن از انتظار دوست و همسر و روزگار بدون نقصان و عیب.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|