مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز 27 جولای
ايران
شاه عباس شهر گنجه را از عثماني ها پس گرفت
لشكريان شاه عباس كه براي اخراج عوامل عثماني (تركيه) از چند منطقه در قفقاز ايران وارد اين منطقه شده بودند در اين روز در سال 1606 ميلادي كه در آن تاريخ مصادف با ماه محرم بود شهر گنجه (زادگاه گنجوي شاعر معروف) را كه اينك در جمهوري آذربايجان قرار گرفته است پس گرفتند. در جنگي كه روي داد بيش از دو هزار و پانصد تن از عساكر عثماني كشته شدند. شاه عباس سپس محمد پاشا فرماندار منصوب از سوي عثماني در گنجه را كه به اسارت گرفته شده بود به زندان مازندران فرستاد. اندكي بعد، شماخي نيز با جنگ پس گرفته شد كه عثماني در اين نبرد هم سه هزار كشته تلفات داد و تا آن سوي «قارص» عقب نشست. به مناسبت آزاد شدن گنجه، در همان روز اين شعر ساخته شد: (در محرم گنجه از عباس شد). عثماني ها قبلا با استفاده از منازعات داخلي شاهزادگان صفوي به قفقاز ايران تعرض كرده بودند.
در عمليات قفقاز بود كه فرماندهان توپخانه ايران متوجه شدند كه گلوله هاي توپ بايد عينا مطابق كاليبر (اندازه لوله توپ) باشد و گرنه احتمال انفجار توپ مي رود و از همان زمان مقرر شد كه توپ و گلوله هاي مربوط بايد در يك كارخانه ريخته شده باشند.
پس از اخراج عثماني ها از قفقاز جنوبي، شاه عباس از شهر تفليس (گرجستان) كه از متعلقات ايران بود ديدار كرد؛ دستور ترميم خرابي هاي وارده به شهر ايروان (ارمنستان) را صادر كرد، و سپس عازم پايتخت خود شد.
كابينه تازه دكتر مصدق
27 جولاي 1952(پنجم مرداد1331 ) دكتر مصدق وزيران خود را به مجلس شوراي ملي معرفي كرد و نام وزارت جنگ را به وزارت «دفاع ملي» تغيير داد. اسامي وزيران 31 تيرماه انتشار يافته بود. مجلس پس از بررسي سوابق وزيران و شايستگي هريک از آنان بر انتصاب همه آنان مهر تاييد گذارد.
در كابينه تازه، دكتر مصدق خود سمت وزارت دفاع را بر عهده گرفته بود و باقر كاظمي را به عنوان نايب نخست وزير تعيين كرده بود. در اين كابينه، دكتر غلامحسين صديقي جامعه شناس معروف ايران وزير كشور، دكتر مهدي آذر ملي گراي بنام وزير فرهنگ (شامل فرهنگ و هنر، آموزش و پرورش و ارشاد امروز)، حسين نواب وزير امور خارجه، عبدالعلي لطفي وزير دادگستري و مهندس طالقاني وزير كشاورزي بودند.
نگاهي کوتاه به محمدرضاشاه پهلوي به مناسبت سالروز درگذشت او
27 جولاي 1980 (پنجم امرداد 1359) و در قاهره - بيمارستان ارتش مصر ـ محمدرضا پهلوي، شاه بركنارشده از بيماري سرطان درگذشت و در مسجد الرفاعي همان شهر مدفون شد. وي 26 اكتبر سال 1919 (چهارم آبان1299) به دنيا آمده بود و در شصتمین سال عمر درگذشت.
شاه از 16 ژانويه سال 1979 (26 دي 1357) كه ايران را ترك كرده بود با در به دري بي سابقه اي رو به رو بود. كشورهاي ديگر حتي دوستان سابقش از جمله پادشاه سابق اردن از پذيرفتن او اكراه داشتند. مكزيك و پاناما به اصرار دولت آمريكا اورا موقتا پذيرفته بودند، تازه در آنجا در سايه ترس از ربوده شدن و يا استرداد به ايران جهت محاكمه به سر مي برد. دولت آمريكا كه اورا براي انجام عمل جراحي به خاک خود پذيرفته بود با تظاهرات و تصرف سفارتخانه اش در تهران و واكنش هاي شديد ديگر رو به رو شده و پس از انجام عمل جراحي كشور ديگري را براي اقامت او يافته و به آنجا فرستاده بود. تصرف سفارت آمریکا در تهران و به گروگان گرفته شدن کارکنان آن، در زمان خود به صورت یک مسئله بزرگ و پیچیده درآمده بود و جمهوری اسلامی رهایی گروگانهارا مشروط به تحویل و استرداد شاه کرده بود و مهدی بازرگان برای حل مسئله از شاه خواسته بود که داوطلبانه به تهران بازگردد و اطمینان داده بود که اعدام نخواهد شد که شاه به پیام او پاسخ نداده بود.
اگر تاريخ سلطنت 37 ساله پهلوي دوم را مرور كنيم آن را همراه با ضعف ها و اشتباههاي متعدد مي بينيم كه بزرگترين آنها جلوگيري از تمرين و اجراي دمكراسي در ايران بود که از عوامل ثبات اوضاع يک کشور و پيشرفت همگاني اتباع آن شناخته شده است. (در يک دمکراسي، به ندرت کودتا و انقلاب سراسري - مشابه انقلاب فرانسه و روسيه ديده شده است). شاه سابق، جز در دوره دو سال و پنج ماهه حكومت دكتر مصدق که در اين دوره در حاشیه قرارداشت، عملا مانع از پیدایش احزاب واقعي و آموزش و تمرين دمكراسي در ايران شده بود و روزنامه ها در دست و انحصار افرادي معيّن بودند و با اين دو عمل از ظهور شخصيتهاي سياسي بزرگ و تولید دولتمردان شایسته جلوگيري و سرانجام، خود قرباني اين اشتباهاتش شده بود. اشتباهات او در يک سال آخر سلطنتش متعدّد بود و بيماري سرطان و ترس از مردن و ... اورا ازتفکر منطقی و انجام برخي از مسئوليت هايش بازداشته بود.
از رفتار شاه در سال انقلاب چنین استنباط شده است که تداوم اعتراضات و تظاهرات، وی را دچار شکست روحیه، افسردگی و انفعال کرده بود زیرا که انتظار نداشت مردم برضد او بپاخیزند. شاه تصور می کرد که مردم ـ مردمی که برغم افزایش درآمد نفت، از بازنشستگی عمومی و تعدیل توزیع درآمد برخوردار نبودند، امنیت شغلی نداشتند و ... ـ دوستدار بدون چون و چرای او هستند و به وی پشت نخواهند کرد. شاه در طول 37 سال سلطنت موفق نشده بود روانشناسی ایرانیان را درک کند. او انتظار نداشت که ملت به خیابانها بریزد و خواستار برکناری اش شود. این وضعیت اورا افسرده و درنتیجه دچار انفعال و بی رغبتی کرده بود. داروهای مصرفی (بیماری سرطان) نیز مزید بر علت شده و توان تصمیمگیری و کارآیی اورا عمیقا کاهش داده بود. مشاوران او در اواخر سلطنت و ماههای آخر انقلاب معدود و عمدتا نزدیکانش بودند که در صداقت و ميزان تدبيرشان ترديد بود. این مشاوران تنها یک جمله برزبان داشتند: "اوضاع آرام خواهدشد". وی در ماههای نخست انقلاب به فریاد مردم که خواستار انحلال ساواک و دوره وقت پارلمان، آزادی تشکیل احزاب با هر ایدئولوژی و انتشار نشریه، شورایی کردن رادیو ـ تلویزیون دولتی و انجام انتخابات آزاد بودند گوش نکرد. انتخابات آزاد، می توانست اعتراض را از خیابان به تالار پارلمان منتقل کند. شاه در آن ماهها به اندرزهای مقامات پیشین و سیاستمداران ملی گرا نیز توجه نکرد و راه خودش را رفت. یکی از این توصیه ها تفویض اختیارات به پسرش بود. با اینکه از آگاهان نظر خواسته بود و این نظرات جمع آوری شد به آنها اعتنا نکرد.
از بررسي کارنامه پهلوي دوم چنين بر مي آيد که از همان دهه 1320 و مخصوصا در دهه های 1340 و 1350 درانتصاب مدیران ارشد دقت لازم بعمل نمی آورد و تازه اجازه آزادي عمل كافي به مديران تراز اول دولتي نمي داد. پس از درگذشت تدریجی چند مشاور نزدیکش، امکان کنترل کارهارا بمانند گذشته نداشت. با اینکه، دولت لندن دیگر یک ابرقدرت نبود، شاه همچنان و همانند دهه های 1940 و 1950 از این دولت در بیم و هراس بود. ساواک او قادر نبود و یا اینکه می ترسید فعالیت های غیر دیپلماتیک سفارتخانه ها در تهران را تعقیب و زیرنظر ذره بین داشته باشد. چند دولت دیگر در تهران مامور اطلاعاتی داشتند و کار خودرا می کردند. نفت و افزایش بهای آن از سال 1973 باعث شده بود که دوستان آمریکایی اش را عملا ازدست بدهد زیرا که اصرار بر بالا بودن بهای آن داشت، و همین اصرار سبب شد که دولت واشنگتن متوجه دولت سعودی شود مخصوصا که شاه تهدید کرده بود که در سال 1979 قرارداد نفت به اراده او تنظیم خواهد شد. بالا رفتن بهای نفت ولخرجی هارا بالا برده بود و ایران از اواخر سال 1355 دچار تورم روزافزون شده بود و توده ها از این وضعیت ناراضی بودند. اصرار شاه بود که دلارهای حاصل از فروش نفت از هفت توان تجاوز نکند که باعث انتقال ثروت از کشور شد و .... نزدیک شدن محدود شاه به مسکو در دهه 1970 و حل مسائل با دولت بغداد و رهاساختن کردهای عراقی که مورد حمایت آمریکا و اسرائیل بودند سران غرب را مجبور به تجدید نظر در سیاست خود نسبت به شخص شاه کرده بود. تحولات افغانستان در سال انقلاب و افتادن حکومت این کشور به دست کمونیست ها مشاوران دولت کارتر را به فکر قراردادن اسلامیست ها در برابر کمونیسیم انداخته بود. کثرت دانشجویان ایرانی در اروپا و آمریکا و تشکیل اتحادیه و تماس با مقامات کشورهای محل تحصیل و بدگویی از شاه و اشغال سفارتخانه ها ایران نظر این دولتها را تا حدی زیاد تغییر داده بود. حزب دمکرات آمریکا از زمان جان اف. کندی با شاه میانه خوبی نداشت زیرا که وی با مجبورکردن علی امینی به کناره گیری مانع انجام توصیه های اصلاحگرانه «کندی» شده بود که امینی در حال پیاده کردن آنها بود. اسناد محرمانه دهه 1970 (آخرین دهه سلطنت شاه) نشان می دهد که غرب و بویژه آمریکا از تصمیم احتمالی شاه به اتمی کردن ایران که از دهه 1950 دارای رآکتور آموزشی شده بود نگران شده بود.
نگاهي کوتاه به رويدادهاي دوران سلطنت محمدرضا شاه، وي را مردي دو دل، مردد، ودر برخی از موارد در قبال بعضی دولتها تا حدي ترسو نشان مي دهد و در 25 سال آخر از سانسور و سركوب روشنفكران حكايت دارد. به ساواك به قدري آزادي عمل داده شده بود كه اعضاي آن برپايه منافع شخصي خود حتي براي وزيران كابينه پرونده سازي مي كردند و گزارش دروغ و بي اساس مي دادند و افراد دلسوز را از خدمت به وطن باز مي داشتند، دلزده و نا اميد مي كردند. اين گزارش هاي عمدتا مغرضانه بود که پس از انقلاب سند محاکمات، اعدام ها - مجازاتها، اخراج ها و محروميت ها قرار گرفت و هنوز پس از گذشت دهها سال از انقلاب به اين گزارش ها استناد مي شود و چون ماهيت محرمانه دارند، افراد نمي توانند به آنها دستيابي داشته باشند و از دادگاه رد آنها را بخواهند و اعاده حيثيت کنند و در نتيجه نمي توانند براي آينده خود برنامه ريزي داشته باشند و موفقيت به دست آورند و لذا هدر مي روند. اين پرونده سازي ها عمدتا به اين دليل بود که افراد ساواک از صلاحيت لازم و به ويژه ملاحظات اخلاقي برخورد نبودند و استخدام آنان ضابطه دقيق و پيش شرط لازم نداشت. بررسي وضعيت دوران سلطنت محمدرضا شاه و تحليل تاريخي آن براي سياسيون و دولتمردان بسيار پندآموز می تواند باشد.
پهلوی دوم در شهریور 1320 در شرايطي به سلطنت رسيده بود که متفقين ايران را اشغال نظامي و دولت انگلستان پدر اورا تبعيد و در اختيار گرفته بود و صحبت از تغيير نظام حکومتي بود. اين ترس از قدرت بيگانه تا اواخر دهه 1940 شاه سابق را ترک نگفت. اصلاح شتابزده قانون اساسي در پي رويداد 15 بهمن 1327 به تدريج پاي او رابه استبداد کشانيد. از رقابت دو ابر قدرت وقت به سود وطن استفاده نکرد. از دو اشتباه پدرش که عدم تغيير الفباي کتابت، و پايان ندادن به نفوذ چندين خانواده مشخص بود عبرت نگرفت و به استفاده از مهره هاي معيّن ادامه داد.
پس از بالا رفتن درآمد ايران از نفت از سال 1973، از اين پول بهره برداري مفيد نشد، به خواست بيگانه فروش ارز به بهاي ارزان را آزاد گذارد و به دليل داشتن دستياران نامطمئن نتوانست استقلال عمل ايران را در داخل بلوک مربوط (غرب) حفظ کند و روي حرفهايش بايستد و يکي از دلايل آن، نبودن احزاب سياسي آزاد و رسانه هاي مستقل بود که حقايق را بگويند و .... انعطاف شاه سابق در قبال مسئله بحرين و تغيير 180 درجه اي ناگهاني او در قبال اين مسئله ضعف وي را در برابر نفوذ ديگران در سياست ريزي ايران نشان داد و ....
در دوران سلطنت پهلوی دوم کارهای مثبت متعدد نیز انجام گرفت ازجمله رایگان و یکنواخت شدن آموزش و پرورش در همه سطوح، احترام جهانی به گذرنامه ایران، عدم علاقه ایرانیان به مهاجرت از کشور و نبود اشتیاق به این کار، توسعه و عمران درحد امکان، مقدمات صنعتی شدن، نظم و نسق اداری و ....