
07-29-2010
|
 |
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی 
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
24 ساعت عمر بيشتر برای اسكندر
اسكندر مقدونی در ۳۳ سالگی در گذشت. روزی كه این جهان را ترك میكرد، خواست یك روز دیگر هم زنده بماند، فقط یك روز تا بتواند مادرش را ببیند. همان ۲۴ ساعت فاصلهای كه باید طی میكرد تا به پایتختش برسد!
اسكندر از راه «هند» به «یونان» برمیگشت و به مادرش قول داده بود وقتی كه تمام دنیا را به تصرف خود درآورد بازخواهد گشت و تمام دنیا را یكپارچه به او هدیه خواهد كرد. بنابراین اسكندر از پزشكان خواست تا ۲۴ ساعت مهلت برای او فراهم كنند و مرگش را به تعویق اندازند.
پزشكان پاسخ دادند كه كاری از دستشان برنمیآید و او بیش از چند دقیقه قادر به ادامه زندگی نخواهد بود. اسكندر گفت: من حاضرم نیمی از تمام پادشاهی خود را یعنی نیمی از دنیا را در ازای ۲۴ ساعت بدهم. پزشكان گفتند: اگر همه دنیا را هم كه از آن شماست بدهید، ما نمیتوانیم كاری برای نجات شما انجام دهیم. این امری غیرممكن است.
آن لحظه بود كه اسكندر بیهوده بودن تمام كوششهایش را بهطور عمیق درك كرد.
او با تمام داراییهایش كه كل دنیا بود، نتوانست حتی ۲۴ ساعت را بخرد. ۳۳ سال از عمرش را به هدر داده بود برای تصاحب چیزی كه با آن حتی قادر به خرید ۲۴ ساعت هم نبود.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|