به گزارش شبکه ایران، سید مهدی رحمتی دروازهبان شماره یک تیم ملی فوتبال ایران که به شدت از سخنان سرپرستو موقت کمیته روابط امور بین الملل فدراسیون فوتبال ایران گلایه دارد، حرفهایش را اینگونه آغاز میکند: «آقای ترابیان خواسته یا ناخواسته حرفهایی را به زبان آورد که توهین به بازیکنان و خانوادههای آنها بود. باید بگویم که برای خانواده ما خارج یعنی عربستان، سوریه و عراق که اینها همه کشورهای زیارتی هستند و خانواده ما دوست دارند به چنین جاهایی بروند. البته شنیدهام که خانواده آقای ترابیان در انگلیس هستند ولی خانوادههای ما بیشتر جای زیارتی را دوست دارند.» رحمتی در ادامه حرفهایش میگوید: « آقای ترابیان،ما ساحل و رودخانه ندیده نیستیم.این برای اولین بار نبود که به اردوی خارج از ایران میرفتیم و حالا شاید به خاطر این حرفها آخرین اردو باشد ولی بد نیست بدانید که با حضور همین مسئول فعلی حراست که با ما به اتریش و ایتالیا آمده بود، به اسپانیا و چک رفتیم و اتفاقا در کنار دریا اردو زده بودیم، یعنی هتل ما در کنار دریا بود ولی هیچ مشکلی پیش نیامد. اکثر بازیکنان تیم ملی خانوادهدار و متاهل هستند. در ضمن ما بچه مسلمان هستیم و به طور حتم مراقب رفتار خود خواهیم بود. وقتی ایشان میگوید که نمیتوانستیم بازیکنان را جایی ببریم که در کنار رودخانه و دریا باشد، دیگران چه فکری میکنند؟ حتما میخواستند ما را به کوه ببرند تا آدم نبینیم! » دروازهبان ملی پوش سپاهان تاکید میکند: «آقای ترابیان شما در پربیننده ترین برنامه نود خواسته یا ناخواسته این حرفها را زدید و در همان برنامه باید از تک تک بازیکنان عذرخواهی کنید. درضمن من از سازمان تربیت بدنی و فدراسیون فوتبال میخواهم که این موضوع را پیگیری کنند. الان شرایط طوری شده که حتی بازیکنانی که عاشق تیم ملی هستند سرخورده شدهاند. ما در این ده سال با تیم های باشگاهی و ملی سفرهای مختلفی داشتهایم. ولی آیا پیش آمده که یک بازیکن تخلفی کند؟» رحمتی در پایان حرفهایش میگوید: «من تا حالا سعی کردم که مصاحبه نکنم چون هیچ وقت دوست ندارم حاشیهای ایجاد شود ولی باید بگویم بازیهای دوستانهای که روابط بینالملل برای تیم ملی ترتیب داد به هیچ عنوان در شان ما نبود. تیم ملی نباید با واشاش مجارستان بازی میکرد که چند وقتی پیش به ایران آمد و مقابل تیم هنرمندان قرار گرفت.»
تازه تر کن داغ ما را، طاقت دوری نمانده شِکوه سر کن، در تن ما تاب مهجوری نمانده پر گشاید شور و شیون از جگرها ای دریغ ! دل به زخمی شعله ور شد، جان به عشقی مبتلا بر نتابد سینه ما داغ چندین ماجرا تازه شد به هوای تو دل تنگ ما ای وای !