گرچه نه به درياييم دانه گهريم آخر
ور چه نه به ميدانيم در كر و فريم آخر
گر باده دهي ور ني زان باده دوشينه
از دادن و نادادن بس بي خبريم آخر
خ
__________________
تازه تر کن داغ ما را، طاقت دوری نمانده
شِکوه سر کن، در تن ما تاب مهجوری نمانده
پر گشاید شور و شیون از جگرها ای دریغ !
دل به زخمی شعله ور شد، جان به عشقی مبتلا
بر نتابد سینه ما داغ چندین ماجرا
تازه شد به هوای تو دل تنگ ما ای وای !
|