موضوع: یغما گلرویی
نمایش پست تنها
  #61  
قدیمی 04-27-2008
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

شش

تابستان
انعکاس سرخ گیلاس و سبزی سایه بود
انعکاس هفت سنگ و تب بعد از ظهر
به کنار هر گلی که می رسیدم
می خواستم تمام پروانه های جهان را خبر کنم
بر شاخه ها می نشستم
و سرود سبز سوت و سکوت را
برای جوجه های کوچک گنجشک می خواندم
تا مادر بزرگ بیاید
و از بیم سقوط و سستی شاخه بگوید
تابستان کودکی ام تنها
با گیلاس سرخ باغ و مهر مادربزرگ
معنا می گرفت
وقتی که می خندید
خیل خطوط خاطره ی اینه را پر می کرد
دستانش به عطر حلوا و حنا و ریحان عادت کرده بود
و موهای سفیدش را همیشه
به رسم بهار های بی برگشت گذشته می بافت
همیشه عکس ها ی کوچک کوچ را نگه می داشت
عکس گیوه ، گندم ، گام
عکس باغ ، برنو ، بهار
و عکس رنگ و رو رفته ی پریروز پدر بزرگ را
قصه هایی برایمان می گفت
که آنها را
از مادربزرگ کودکی خود شنیده بود
حالا ، از انعکاس سرخ گیلاس ها خبری نیست
شاخه ها توان وزن مرا ندارند
و گنجشک های شوخ شاخه نشین
به زبانی غریب سخن می گویند
غریب
__________________
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید