آبروی این قبیله
رفتنت تنها یه خوابه ! تو نرفتی ‚ عطرت اینجاس
کنج نایاب نفسهات تنها جای امن دنیاس
توی کوچه ی نگاهت چرخش هزار تا تیله س
به غزل قسم که چشمات آبروی این قبیله س
هم مثه ماه تمومی ‚ هم مثه هلال خنجر
هم تب نگاه اول ‚ خم غم نگاه آخر
نمی دونم تو چی هستی ‚ استوای عشق و تردید
هم مثه سیاهی شب ‚ هم مثه ظهور خورشید
لب تو سکته ‚ اما چشم تو پر ازهیاهوس
مثل اون وحشت وحشی ‚ که توی نگاه آهوس
لا به لای هرم گیس ت عطر بکر گل یاسه
ململ نازرک دستات واسه من تنها لباسه
هم مثه ماه تمومی ‚ هم مثه هلال خنجر
هم تب نگاه اول ‚ خم غم نگاه آخر
نمی دونم تو چی هستی ‚ استوای عشق و تردید
هم مثه سیاهی شب ‚ هم مثه ظهور خورشید
|