صفر خان
مادربزرگ‚ یادش بخیر! تو باغچه مون برنو می کاشت
هیچکدوم از بچه هاش رو پای کوها دوس نداشت
از روزی که پدربزرگ ‚ یاغی شد زدش به کوه
مادربزرگ خنده هاش رو اونور اینه جا گذاشت
صفر خان ! برنو رو بردار ! هنوز شب گردنه بنده
هنوز قداره ی سایه ‚ مسیر نور رو می بنده
صفر خان ! برنو رو بردار ! فقط تو مرد بیداری
تویی که از خم و پیچ تن کوها خبر داری
صفرخان ! برنو رو بردار ! سوار اسب ابلق شو
جدا از حیله ی قوم خبرچین دهن لق شو
پیچ سیاه گردنه ‚ ممنتظر مرگ منه
اما طنین این صدا ‚ طلسم راه رو می شکنه
تو این چشای بی فروغ ‚ نشونی از جرقه نیس
غلام سایه ها شدن ‚ قوم امان نامه نویس
صفر خان ! بختک زنجیر ‚ هنوز رو گرده ها مونه
دوباره برنو رو بردار تا گرگا رو بتازونه
نذار این گردنه بندم مثه رستم مقدس شه
نذار که لونه ی سیمرغ نصیب نسل کرکس شه
جلودار رهایی شو ! تو این کوها تویی سردار
شبو از قصه بیرون کن ! صفر خان برنو رو بردار
پیچ سیاه گردنه ‚ ممنتظر مرگ منه
اما طنین این صدا ‚ طلسم راه رو می شکنه
تو این چشای بی فروغ ‚ نشونی از جرقه نیس
غلام سایه ها شدن ‚ قوم امان نامه نویس
|