حراج
حریف طلسم خوابم ! من چه بی نفابم امشب
دل بده به این ترانه ! حرف صد کتابم امشب
وقتی دست بی دریغت ‚ توی قصه کیمیا شد
گریه تنها سرپناه امن دلواپسیها شد
وقتی شونه های آواز از حضور گریه لرزید
تازه فهمیدم که عشقت به سقوطم نمی ارزد
مثل افسانه ی طاووس ‚ سختی سفر باهاته
عمری ترانه سازت پا به راه جاده هاته
من ساده بی خایلم که سفر تنها علاجه
ندونستم تو خیابون پر طاووسا حراجه
می توسنتم از نگاهت برسم به اوج پرواز
اما تو چشمات رو بستی تا بمیره نبض آواز
نمی خواستی من بفهمم که شب تو بی چراغه
نمی خواستی که بدونم جنگلت قد یه باغه
نمی خواستی ‚ نمی خواستی ‚ اما این رسم صدا نیست
غیبت چشمای نازت ‚ مرگ این ترانه ها نیست
مثل افسانه ی طاووس ‚ سختی سفر باهاته
عمری ترانه سازت پا به راه جاده هاته
من ساده بی خایلم که سفر تنها علاجه
ندونستم تو خیابون پر طاووسا حراجه
|