موضوع: یغما گلرویی
نمایش پست تنها
  #174  
قدیمی 04-27-2008
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

به شب بگو آفتابی شه

ای ! گل یخ !‌ ای !‌ گل یخ ! زمستونم بارش رو بست
طلسم زمهریر شب تنها با دست تو شکست
تو یاد دادی به این صدا که سر بده ترانه رو
تویی که زنده می کنی شعرای عاشقانه رو
از من و تو گذشت عزیز !‌ به شب بگو آفتابی شه
ستاره رو سرم بریز ! به شب بگو آفتابی شه
ای گل یخ ! با تو میشه دل به ترانه ها سپرد
با تو میشه ستاره بود همیشگی شد و نمرد
وقتی که تو کنارمی تازه من و من می بینم
آفتاب و مهتاب نمی خوام ‚ این شب رو روشن می بینم
از من و تو گذشت ‚ عزیز !‌ به شب بگو آفتابی شه
ستاره رو سرم بریز !‌ به شب بگو آفتابی شه
کلید نمی خوام گل یخ ! قفلا با بوسه وا میشن
وقتی که تو پیش منی گمشده ها پیدا می شن
قناری تو کنج قفس پرواز رو معنا می کنه
برای دیوار که دست ‚ پنجره رو وا میکنه
از من و تو گذشت ‚ عزیز !‌ به شب بگو آفتابی شه
ستاره رو سرم بریز !‌ به شب بگو آفتابی شه
__________________
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید