خبر
توی شهر بی ستاره ‚ رادیو حرفی نداره
کوچه هاش توی زمستون یه آدم برفی نداره
توی شهر بی ستاره ‚ آخر شاهنامه خوش نیست
دروغاش لحظه به لحظه س ثانیه ش دقیقه کش نیست
زمین دیگه جا نداره خبر چه زود کهنه می شه
شاملو دیگه پا نداره خبر چه زود کهنه می شه
خفاش شب رو دار زدن خبر چه زود کهنه می شه
زمزمه رو هوار زدن خبر چه زود کهنه می شه
یه مرد خسته بچه ش رو فروخته به هزار تومن
چه زود فرامووش می کنیم این خبرا رو تو و من
مدتیه قاصدکا جا می مونن پشت شیشه
تو قارقار چهل کلاغ خبر چه زود کهنه میشه
تو این شبای شیشه ای قحطی تیرکمون شده
جعبه ی جادو واسه مون تنها خبر رسون شده
ای شنوندگان کر ! گوش بکنین به این خر
خوب می دونیم هیچ خبری به گوشتون نکرد اثر
ستاد جمع آوری گدا تو رادیو می گه
که بعد از این تو کوچه ها گدا نمی بینین دیگه
گدا ها رو جمع می کنن مثل زباله از گذر
گدایی پیدا نمیشه تو شهر آدمای کر
گدایی پیدانمی شه خبر چه زود کهنه می شه
چتر اوزون وا نمیشه خبر چه زود کهنه می شه
خودکشی یه پیر مرد خبر چه زود کهنه می شه
خزون گرم ‚ بهار سرد خبر چه زود کهنه می شه
تو شهر تنها سجلد نشون آدمیته
هر کی شناسنامه نداشت اسباب درد و زحمته
گدا ها اسمی ندارن ‚ کنار گودن همیشه
فرهاد یه عمر سکته خبر چه زود کهنه می شه
تو این شبای شیشه ای قحطی تیرکمون شده
جعبه ی جادو واسه مون تنها خبر رسون شده
|