تمام نا تمام من
تمام ناتمام تو
به ناتمامیم قسم
که نا تمام مانده است
تمام اگر شویم ما
تمام نا تمام ها
به ماتم تمام ما
تمام روز گریه میکنند
تو ناتمام و من چینین
ز ناتمامیم دریغ
تمام شد تمام من
ببین چه گریه میکنم ...
که ناتمام مانده ام در این همه تمام ها
بیا ببین تمام من
زناتمامی من است
که زنده مانده است هنوز
اگر تمام میشدم
تمام قصه های من
تمام میشدند و من
زناتمامیم دگر
به نزد ناتمام تو
تمام شعر ناب را
که چون من و تو ناتمام
در این وبی که ناتمام مانده است
تمام نکرده ناتمام
رها نکرده بودمش .
|