اما مهمترین اتفاقی که برای من امروز افتاد والله حکایت ما حکایت همه است : ماه رمضان هست دیگه !!
دوباره ماه رمضان آمد ، و دوباره افطاری های و سریال های تلویزیون و دور هم نشستن ها و افتادن ها بعد از خوردن افطاری !!
دوباره بوی گند سیگار بابا !!!
شوخی های مادر ! و طعنه های خواهر و داماد !!
برای من ماه رمضون معناهای زیادی داره از مهمونی خدا گرفته تا بالا رفتن از عرش و معنوی شدن در حد تیم ملی !
ماه رمضان ماهی هست که آدم میتونه خودش رو لاغر کنه و راحت رژیم بگیره !
یه جورایی واسه معده هم خوب هست چون عادت پرخوری رو از انسان دور میکنه ارزش غذا خوردن رو هم بالا می بره
خیلی ها خیلی حرفها زدند در مورد ماه رمضان شاید حرفهای من بین تمامی حرفهایی که تا به حال زده شده تکراری باشه و یا حتی گم بشه اما این دلیل نمیشه که حرفی نزنم
امسال ماه از پنجشنبه شروع شده یعنی 21 مرداد ماه
ما که هنوز نه زولبیا خریدیم نه بامیه ولی خرما خریدیم الحمد الله بساط فرنی هم که جوره! گاهی اوقات لرزونک هم میخوریم
قصد کردم تو ماه رمضان بیشتر تمرکز کنم رو مطالعاتم
مادرم که هر وقت ماه رمضان میشه برنامه ختم قرآن میزارن دیگه شروع میکنن 2 بار یا شاید 3 بار قرآن رو ختم میکنن هر چند صواب داره ولی برای من اینطوری قرآن خوندن ملال آوره ترجیح میدم تفسیر قران و کتابهای قرانی بخونم گاهی اوقات هم یک سوره ای رو بچسبم چند بار بخونمش .
تنها که میشم ( اکثر اوقات تنها هستم ) دلم هوای صحبت کردن با خدا میکنه
می خوام بگم خدایا دمت گرم ! خیلی با معرفتی ! خدایا عزمتت رو شکر ! خدایا نوکرتم ! خیلی هم دوست دارم
خدایا به من توفیق روزه داری بده تا بتونم چیزهایی رو که تو از من خواستی انجام بدم !
هر سال خدا 1 ماه رو میگیره سوا میکنه ! گوشه آدم رو میگیره میگه بیا اینجا ببینم ! حتی اگه دلت هم نخواد سر سفرش دعوتت میکنه اول که حالیت نمیشه غرغر میکنی یواش یواش روشن میشی قضیه ازچه قراره
تو مهمون خدا هستی ! یک مهمونی بزرگ !
ویرایش توسط bigbang : 08-17-2010 در ساعت 08:56 PM
|