تکسی ٭مسافرکش، مسافرکـُش، راننده ها فقط در کلام رُستمند!
من شوفر تکسی ام! ای مسافر ِ در بستی!
بگو تا آخرِ این ترانه با من هستی!
اگه باشی من تو ر ُ هر جا دلت خواس می برم!
آخه من از همه راننده ها دیوونه ترم!
خسته ام از این همه علامت ُ خط ُ نشون!
از جریمه و ُ صدای زشت ِ سوت ِ پاسبون!
جوونیم پُشتِ چراغ قرمزا گم شد یه روزی!
تو جوونی نباید پشتِ چراغا بسوزی!
ای! راننده! بیا و ُ فکری به حال ِ من کن!
اگه زحمتت نمی شه ضبطت ُ روشن کن!
می دونم خسته شدی از این همه حرف ُ حدیث؛ (2)
آخه هیشکی گوش به زنگِ حرفِ راننده ها نیس!
می دونم حرفای من حوصله ت ُ سر برده!
می گی تا فرا کی زنده مونده و ُ کی مرده!
اگه راننده بودی حرفام ُخوب می فهمیدی!
توی اینه جای من عکس ِ خودت ر ُ می دیدی!
دنبال ِ چاره می گشتی واسه این همه چراغ!
که جوونیت ُ فروختن توی این حراج ِ داغ!
ای! راننده! بیا و ُ فکری به حال ِ من کن!
اگه زحمتت نمی شه ضبطت ُ روشن کن!●
2- حدیث ُ نیس ر ُ از نظر ِ آوایی قافیه کرده ام! با اجازه ی دایناسورها!
|