پیانو ٭اگه دلم از طلا بود، آبش می کردمُ... «لنگستون هیوز»
اگه یه پیانو داشتم،
یه ترانه برای دلِ خودم می ساختم!
دوباره مثلِ قدیما،
غیبت ِ تو ر ُ به یاد ِ حنجره می نداختم!
آخ! اگه پیانو داشتم،
تو خودم گــُم می شدم مثل ِ زمونای قدیم!
مث ِ اون شبا که باهم،
دوتایی تو کوچه های بی چراغ قدم زدیم!
اگه قلبم از طلا بود، اونُ آب می کردمُ
با پولش واسه خودم یه پیانو می خریدم!
اما قلبم پیش ِ من نیس، تو اون ُ دزدیدی!
من ِ ساده ی پیاده این ُ زود نفهمیدم!
اگه یه پیانو داشتم،
از شبای تلخ ِ دلتنگ برات می گفتم!
تا بدونی که هنوزم،
وقتِ خوندن ِ ترانه یاد ِ تو می اُفتم!
آخ! اگه پیانو داشتم،
به تو می گفتم که دلواپس ِ حال ِ خودمم!
هنوزم مثل ِ گذشته،
شب ُ روز تو فکر ِ آرزوهای محال ِ خودمم!
اگه قلبم از طلا بود، اونُ آب می کردمُ
با پولش واسه خودم یه پیانو می خریدم!
اما قلبم پیش ِ من نیس، تو اون ُ دزدیدی!
من ِ ساده ی پیاده این ُ زود نفهمیدم
|