تلخ ٭نام تو شیرین است!
خیلی تلخه گریه کردن، پای فواره ی مرده!
دیدن ِشب پره ای که، دل به شعله ها سپرده!
خیلی تلخه قصه گفتن، واسه قوم ِ گوش بریده!
بین این عصا سفیدا، خوندن از رنگ ِ سپیده!
خیلی تلخه که بفهمی، پای رخش ِ قصه لنگه!
توی چنگ ِ شیشه و ُ سنگ، شیشه بازنده ی جنگه!
زیر ِ این گنبد ِ نامرد، زندگی ما ر ُ لگد کرد!
فصل ِ عاشقانه کم بود، توی تقویمای پُر درد!
تو بگو! تویی که چشمات، از ترانه بی نیازه!
کی به جر تو واسه باغچه، چتر آفتابی می سازه؟
کی به جز تو نبض ِ نور ُ ، جا می ذاره توی فانوس؟
این تویی که توی چشمات، نگاه ِ هزار تا آهوس!
اگه تو اینجا نباشی، تقویما کهنه می مونن!
همه ی ترانه خونا، تا ابد نوحه می خونن!
زیر ِ این گنبد ِ نامرد، زندگی ما ر ُ لگد کرد!
فصل ِ عاشقانه کم بود، توی تقویمای پُر درد!●
|