08-19-2010
|
|
کاربر فعال
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9
155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
دلم انگاری گرفته قد بغض یاکریمها
عصر جمعه توی ایوون می شینم مثل قدیما
تو دلم می گم آقا جون تومرادی من مریدم
من به اندازه ی وسعم طعم عشقتو چشیدم
کاشکی از قطره ی اشکت کمی ابرو بگیرم
یعنی تو چشمه ی چشمات با نگات وضو بگیرم
برای لحظه ی دیدار از قدیما نقشه داشتم
یه دونه هدیه ناچیز واسه تو کنار گذاشتم
یادمه یکی بهم گفت هرکی تنهاست توی دنیا
یه دونه نامه ی خوش خط بنویسه واسه آقا
کاغذ نامه رو بعدش توی رودخونه بریزه
بنویسه واسه مولاش خاطرت خیلی عزیزه
آقا جون چرا ظهور نمی کنی؟؟؟
این دنیای پر از بدی و دروغ و رنگ و ریا حالم رو بهم می زنه...
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|