سلام بر همشهری های عزیز چونین؟خاسین؟
به علی میگم از دست ای گرما سر بذارم بیابان اونجا دیه خیالم راحته
قضیه دوئل چیزه ؟از الان بگم هستم تا آخرش سه تا هم اتاقی داشتم هر سه تاشان شمالی خدا و ریوار کس ناره تا حدودی شمالی بلدم شروع کنید هیچ غمتان نباشه
باران خانوم کاملا درست میگن واقعا افتادیم تو روزمرگی هیچ بحثی نداریم یکی یه چیزی بگه خو
راستی ما یه مدیری داشتیم اسمش هیوا بود چجو دیه هی اینجا نماید داش مهدی هی او تهران وایمیسادی بیشتر یه سری بشمان می زدی از داش مهدی بدتر کوروشه حالا اگه ما نبودیم بین چه می کرد هی می گفت ای بری چه نماین کجایین خبری ازتان نیست حالا خودش نیست کسی نباید چیزی بگه
|