نمایش پست تنها
  #84  
قدیمی 08-27-2010
Setare آواتار ها
Setare Setare آنلاین نیست.
کاربر خيلی فعال

 
تاریخ عضویت: Jan 2010
نوشته ها: 2,007
سپاسها: : 926

875 سپاس در 242 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

آنشب که عشقم را در ظرف اعتراف گذاشتم ؛
صدایی آمد که " رها کن تا چو خورشیدی قبایی پوشم از آتش..."
و امروز تو رها کردی...
و من ماندم و ابهام نبودنت...
رفتی تا چو خورشیدی قبایی از آتش به تن کنی
که هرگاه به قامتت می اندیشم؛
ذهنم شعله ور شود...
__________________
من ندانم که کیم
من فقط میدانم
که تویی
شاه بیت غزل زندگیم...
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از Setare به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید