نمایش پست تنها
  #86  
قدیمی 08-27-2010
Younes آواتار ها
Younes Younes آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,106
سپاسها: : 4

26 سپاس در 21 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

نقل قول:
نوشته اصلی توسط asterah نمایش پست ها
آنشب که عشقم را در ظرف اعتراف گذاشتم ؛
صدایی آمد که " رها کن تا چو خورشیدی قبایی پوشم از آتش..."
و امروز تو رها کردی...
و من ماندم و ابهام نبودنت...
رفتی تا چو خورشیدی قبایی از آتش به تن کنی
که هرگاه به قامتت می اندیشم؛
ذهنم شعله ور شود...
زیبا بود. گویا شما هم مثل من زیاد ناظری گوش میدی. ارتباط بین خورشید و آتش و ذهن و نبود او خیلی جالب و زیبا بود.
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از Younes به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید