زن و مرد از راهي مي رفتند، ماموران آنها را ديدند و آنها را خواستند!
پرسيدند شما چه نسبتي با هم داريد؟
زن و مرد جواب دادند زن و شوهريم
ماموران مدرك خواستند،
زن و مرد گفتند نداريم !
ماموران گفتند چگونه باور كنيم كه شما زن و شوهريد ؟!
زن و مرد گفتند براي ثابت كردن اين امرنشانه هاي فراواني داريم ... !
اول اينكه آن افرادی كه شما مي گوييد دست در دست هم مي روند،
ما دستهايمان از هم جداست!
دوم، آنها هنگام راه رفتن و صحبت كردن به هم نگاه مي كنند،
ما رويمان به طرف ديگريست!
سوم آنكه آنها هنگام صحبت كردن و راه رفتن، با هم با احساس حرف مي زنند،
ما احساسي به هم نداريم!
چهارم آنكه آنها با هم بگو بخند مي كنند،
میبینید که، ما غمگينيم!
پنجم، آنها چسبيده به هم راه مي روند،
اما يكي از ما جلوتر از دیگری ميرود!
ششم آنكه آنها هنگام با هم بودن كيكي، بستني ای، چيزي مي خورند،
ما هيچ نميخوريم!
هفتم، آنها هنگام با هم بودن بهترين لباسهايشان را ميپوشند،
ما لباسهاي کهنه تنمان است.. !
هشتم، ...
ماموران گفتند
خیلی خوب،
برويد،
برويد،..
فقط بروید
__________________
تو همه راز راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان آرام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
|