نیدین - Nadine
سال تولید : ۱۹۸۷
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : آرلن دانوون
کارگردان : رابرت بنتن
فیلمنامهنویس : رابرت بنتن
فیلمبردار : نستور آلمندروس
آهنگساز(موسیقی متن) : هوارد شور.
هنرپیشگان : جف بریجز، کیم بیسینگر، ریپ تورن، گوئن وردن، گلن هدلی، جری استیلر، جی پاترسن، ویلیام یومنز، گاری گروبز، میکی جونز، بلو دکرت و هارلان جوردان.
نوع فیلم : رنگی، ۸۳ دقیقه.
آستین تکزاس، سال 1954. هنگامی که «نیدین هایتاور» (بیسینگر) تلاش میکند تا چند عکس رسوا را که «ریمونداسکوبار» (استیلر) از او گرفته پس بگیرد، شاهدِ کشته شدن او میشود و چند عکسِ به خیال خودش «هنری» را برمیدارد. «نیدین» با این حیله که میخواهد برگه تقاضای طلاق همسرش، «ورنن» (بریجز) را امضا کند، او را به دفتر مقتول میکشاند. در آنجا هر دو متوجه حضور پلیس میشوند، و به همین دلیل از معرکه میگریزند. اما «فلوید» (جونز)، یکی از آدمهای «بافورد پاپ» (تورن)، «نیدین» را میرباید و او را در نزدیکی یک استادیوم ورزشی پنهان میکند. «ورنن» متوجه میشود آن عکسهای به اصطلاح «هنری»، مشخص کننده مسیر توسعه یک جاده هستند، به همین دلیل آنها را به یک آشنای وکیلش، «دوایت» (پاترسن) نشان میدهد. «فلوید»، «ورنن» را به محل اختفای «نیدین» میبرد اما از دادن عکسها خودداری میکند. «نیدین» و «ورنن» از آنجا میگریزند. صبح روز بعد، «نیدین» متوجه میشود که باردار است. پس از تعقیب و گریزهای فراوان آنان به خانه «دوایت» میروند و در آنجا با «بافورد پاپ» مواجه میشوند. آنان «نیدین» را گروگان میگیرند و «ورنن» چارهای جز تحویل عکسها ندارد. «ورنن» و «نیدین» را گروگان میگیرند و «ورنن» چارهای جز تحویل عکسها ندارد. «ورنن» و «نیدین» با «بافورد» و دوستانش درگیر میشوند و به شکلی تصادفی از پس آنان برمیآیند. در اداره پلیس، «ورنن» جریان را تعریف میکند؛ ضمن اینکه عکسهای رسوای همسرش را نیز میبیند. حالا «نیدین» از «ورنن» میخواهد که به او اعتماد کند.
* ادای دین و ستایش بنتن از فیلمهای رده ب سینمای آمریکا، که مایههائی از فیلمنامه موفق و جریانساز بانی و کلاید (آرتور پن، 1967) را نیز در خود دارد. فیلمی دوستداشتنی و مهیج که صحنه نهائی آن در اداره پلیس، «ورنن» و تماشاگر را توأمان در برابر پرسشی اخلاقی و سخت قرار میدهد: چگونه میتوان با مشاهده آن عکسها، همچنان «نیدین» را دوست داشت و به او اعتماد کرد. جسارت بنتن نیز در همین نکته است که برخلاف سنت هیچکاکی که در آن قهرمان باگذراندن «هفت خوانِ» مشکلات و مصایب، تاوان گناه اولیه را میدهد، و بهنوعی آرامش و رستگاری دنیوی میرسد، اینجا در پایان فیلم دو قهرمانِ داستان، ظاهراً به همان معضل آغازین بازمیگردند و در برابر یک پرسش دشوار قرار میگیرند.
__________________
درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است
----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی
|