روزگارم همه اش تلخ نبودت شده است
شب و روزم همه در ذکر و سجودت شده است
گفته بودم که مرو از بر من ای صنمم
زینکه این خانه دگر گرم وجودت شده است
به دلم غصه زیاد است چه گویم ز غمت
کار این سینه دگر مدح و سرودت شده است
دوست دارم همه جا عشق تو را جار زنم
وای زان روز که قفلی به گلویت شده است !
عاشقت گشتم و سوزم ز فراقت گل من
دیده مشتاق تو و دیدن رویت شده است
لمس موی تو دگر گرچه خیالی عبث است
دست دلتنگ تو و شانه به مویت شده است
خانه ام پر شده از غم ، همه ی زندگیم
حسرتم بار دگر بویش بویت شده است
انتظارت بکشم تا به ابد همنفسم
آی و بنگر که دلم زخم نبودت شده است