نمایش پست تنها
  #1207  
قدیمی 09-24-2010
dear59 آواتار ها
dear59 dear59 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 410
سپاسها: : 48

148 سپاس در 115 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض



روزی اگر از چشمهایت رو بگردانم،


از آفتاب و ماه بر می گردد ایمانم



آن وقت ،حتی آینه آیینه ی من نیست


در جزر و مد اشک،می میرند چشمانم



من ماهی تنگ دهان کوچکت هستم


دور از نفسهای تو من زنده نمی مانم



یادم نیاور...نه...نیاور روز مرگم را


این قدر ازپایان خوشبختی نترسانم



ساکت نمان و دستهایت را نگیر از من


من طالع ناخوانده ی برگ درختانم



پاییز با من نیست و سردم نخواهد شد


تا پشت خطهای کف دست تو پنهانم



...حالا بخند و خیره شو در صورت خیسم


آرام در گهواره ی دستت بخوابانم



آرام در چشمان رویاییت غرقم کن


ابرم کن و دور سر دنیا بچرخانم



می خواهم ابر چشمهای آبی ات باشم


خورشید آبی سوز من باش و نبارانم



من خوابگرد خسته ی آغوش تو هستم


از خواب،بیدارم نخواهی کرد...


... می دانم

__________________
-------------------------------


ای تو همیشه در میان


آمدمت که بنگرم


گریه امان نمی دهد
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید