
09-28-2010
|
 |
مدیر بخش مکانیک - ویندوز و رفع اشکال  
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 2,586
سپاسها: : 5,427
6,159 سپاس در 1,794 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
مدتی هست که به دنبال چیزی میگردم نمیدونم چی هست خیلی ها اسمش رو میگذارند رستگاری
میگند بیایم بریم رستگار بشیم بی پرده میگم قبلاً احساس میکردم آزادی یعنی از این چیزهایی که گفته میشه
و هممون هم میدونیم بعداً فهمیدم آزادی اینا نیست
آزادی یعنی اینکه فرمونت زندگیت دست خودت باشه آزادی اینکه هر وقت دلت خواست گاز بدی و هر وقت دلت خواست ترمز بزنی
آزادی یعنی اینکه اختیار احساساتت دست خودت باشه
واقعاً میشه زنده بود وآزادی رو حس کرد ؟؟
خیلی ها قبل از اینکه بمیرن مردن !!
چرا ؟ چون وقتی با مردم معاشرت میکنن با اون چیزی که ته قلبشون هست صحبت نمیکنن
دنیا شده پر از افتخار های الکی ، پز دادن و فخر فروشی !!
دلم گرفته هنوز هم نمیدونم چه چیزی هست که داره مدام منو می سوزونه !
چرا نمیفهمم ؟؟؟
من جواب میخوام ! من میخوام بدونم چمه اما هنوز هیچ چی دستگیرم نشده !
احساس میکنم درونم از یک چیزی خالی شده . بدجوری تهی شدم حس بدی دارم .
من میخوام فرمونم رو دستم بگیرم ولی این طیاره که خود من باشم همچنان داره سرکشی میکنه میپیچم چپ میره راست
میچم راست میره چپ ! اونموقعی که باید خوشحال باشم ناراحتم و اون موقع که باید ناراحت باشم خوشحالم
مثل یک سکه هستم که انداختنش بالا ولی نمیاد پایین و همچنان در حال چرخیدن هست
گاهی اوقات شیر و گاهی اوقات هم خط هنوز نیوفتادم زمین تا مسیرم مشخص بشه .
دوست ندارم زیاد حرف بزنم ولی حس و حال عجیبیه وقتی ندونی داری کجا میری ، وقتی ندونی پشت سرت چه خبره !
ویرایش توسط bigbang : 09-28-2010 در ساعت 09:53 PM
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|