
10-03-2010
|
 |
مدیر تالار مطالب آزاد  
|
|
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 3,544
سپاسها: : 1,306
3,419 سپاس در 776 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
سهراب گفتي :
چشمها را بايد شست......
شستم ولي !.........
گفتي: جور ديگر بايد ديد.......
ديدم ولي !..............
گفتي زير باران بايد رفت........
رفتم ولي !.............
او نه چشمهاي خيس و شسته ام را..
نه نگاه ديگرم را...
هيچ کدام را نديد !!!!
فقط در زير باران با طعنه اي خنديد و گفت:
" ديوانه باران نديده
__________________
تو همه راز راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان آرام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|