نمایش پست تنها
  #829  
قدیمی 10-05-2010
ابریشم آواتار ها
ابریشم ابریشم آنلاین نیست.
کاربر فعال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9

155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

دستمال کاغذی و اشک


دستمال کاغذی و اشک

دستمال كاغذی به اشك گفت:

قطره قطرهات طلاست

یك كم از طلای خود حراج میكنی؟

عاشقم

با من ازدواج میكنی؟




اشك گفت:

ازدواج اشك و دستمالِ كاغذی!

تو چقدر سادهای

خوش خیال كاغذی!

توی ازدواج ما

تو مچاله میشوی

چرك میشوی و تكهای زباله میشوی

پس برو و بیخیال باش

عاشقی كجاست!

تو فقط

دستمال باش!




دستمال كاغذی، دلش شكست

گوشهای كنار جعبهاش نشست

گریه كرد و گریه كرد و گریه كرد

در تن سفید و نازكش دوید

خونِ درد




آخرش، دستمال كاغذی مچاله شد

مثل تكهای زباله شد

او ولی شبیه دیگران نشد

چرك و زشت مثل این و آن نشد

رفت اگرچه توی سطل آشغال

پاك بود و عاشق و زلال




او

با تمام دستمالهای كاغذی

فرق داشت

چون كه در میان قلب خود

دانههای اشك كاشت


پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید