
10-15-2010
|
 |
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی 
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
سرکار خانوم میمون!
داستانی از عزیز نسین
داخل قفس توری، بیشتر از ده تا میمون دیدم که مثل بندبازها از میلههای چوبی داخل قفس آویزان شده بودند. در بین آنها یک میمون درست مثل انسان، ساکت و آرام گوشهای نشسته بود و فکر میکرد. برای لحظهای نگاهمان در هم گره خورد.
- یه لحظه صبر میکنید؟
از جلوی قفس رد شده بودم که با این صدا سرم را به عقب برگرداندم.
- آقای عزیز با شما هستم. چند لحظه میشه وقت شما رو بگیرم؟
این صدای میمونی بود که چند لحظه پیش توجهم را به خودش جلب کرده بود.
- شما بودید حرف زدید؟
- بله! اما اگه مربی میمونها متوجه حرف زدنم بشه اذیتم میکنه.
- ولی شما مثل انسان حرف میزنید!
- بله! چون من انسان هستم.
- بله؟ انسان هستید؟ اگه اینطوریه داخل قفس رفتید چیکار؟
- من تنها انسانی نیستم که داخل قفس رفتم. هر کسی که ازدواج میکنه به نوعی میره داخل قفس. یه عده هم داخل قفس حقوق کارمندی حبس میشن. شما تا حالا داخل قفس نرفتین؟
- چرا! من نویسندهام و بدتر از همه اینکه طنزنویسم. وقتی شیرها رو حبس میکنن دیگه واسه من راه فراری نیست.
- آقای طنزنویس از شما یه خواهش دارم.
- بفرمایید آقای میمون
- من آقا نیستم خانوم هستم.
- دارم گوش میدم به حرفاتون خانوم میمون!
- گفتم که من میمون نیستم انسانم.
- من اصلا سر در نمیارم. پس اینجا چیکار می کنید؟
- منم همین رو میخوام به شما بگم. من عاشق سینما هستم. زمانی شیفته گرتا گاربو بودم. مثل اون یک زندگی اسرار آمیز رو شروع کردم. موهام رو مثل گرتا روی شونههام ریختم. باید اونموقع من رو میدیدید. بعدها مارلنه دیتریش چهره شد. ابرهامو با موچین برداشتم تا شکل اون بشم. روی صورتم پودرهای رنگی مالیدم. طرفین صورتم رو مثل دیتریش فرو رفته کردم. بعد هم زارا لاندر اومد وسط. من هم شروع به تقلید کردم. مثل اون آرایش میکردم و سعی داشتم درست مثل زارا با صدای گرفته و بغضآلودی آواز بخونم.
- ببخشید خانوم شما واسه چی اومدین اینجا؟
- اگه اجازه بدید دارم میگم. بعد از زارا لاندر، ایده آل من کلارا باو بود. موهام رو مشکی تیره کردم. چاق و تپل شدم. یک زن شاد و سرحال بودم. اما بعد از دیدن جین هارلو مدل من هم شد این ستاره بور. ابروهامو نازک کردم. واسه کمرباریک شدن کلی زجر کشیدم. اما متاسفانه وفتی جین هارلو توی سانحه هوایی مرد مدل من هم شد ورونیکا لیک. یکی از چشامو مثل ورنیکا زیر موهام قایم میکردم. لبام رو درشت، گوشتی و قرمز کردم.
از راست به چپ: ادری هپبرن، کلارا باو، الیزابت تیلور، جینا لولوبریجیدا،
گرتا گاربو، جین هارلو، مارلین مونرو، مارلنه دیتریش،
ریتا هایورث، سوفیا لورن، ورونیکا لیک و زارا لاندر
- خواهش میکنم خانوم. از من چی میخواین؟
- اگه پنج دقیقه به حرفام گوش بدین متوجه میشید. عصر ورنیکا زود تموم شد و الیزابت تیلور درخشید. تیلور که درخشید منم سعی کردم مثل اون باشم. ابروهام رو مثل ابروهای اون درست کردم. هر کی میدید بهم الیزابت وطنی میگفت. بعدها مثل ریتا هایورث موهامو طلایی کردم. حتی صورتم رو مثل اون ککمکی کردم. وقتی مرلین مونرو چهره شد منم صورت و هیکلم رو مونرویی کردم! دوستان و آشناها بهم مرلین مونروی خودی میگفتن.
- ببخشید من عجله دارم باید برم. شرمنده!
- حرفام الان تموم میشه. می شه یه لطفی در حقم بکنید؟
- لطفا سریعتر
- وقتی ادری هپبورن چهره شد باید منو میدیدید. از موهای کوتاه مردونه بگیر تا بقیه چیزا! واسه خودم یهپا هپیورن شدم. اما با اومدن جینا لولوبریجیدا همهچی عوض شد.
- فهمیدم. شبیه جینا شدید و حتما بعدش از سوفیا لورن تقلید کردید!
- بله! شما از کجا فهمیدید؟ آخرش هم خودمو مثل گریس کلی درست کردم. مثل اون کلاههای سنگین میگذاشتم و حتی رنگ موهام عین اون بود تا اینکه گیر افتادم.
- چی گفتید؟ گیر افتادید؟
- بله. یه روز تو خیابون داشتم میرفتم که منو گرفتن. هر چی گفتم ولم کنید من انسانم کسی توجهی نکرد. بعد هم که منو آوردن اینجا.
- کاش به دادگاه شکایت میکردین.
- شکایت کردم. من رو به کارشناس ارجاع دادن. کارشناس هم میمون بودنم رو تایید کرد. الان از شما یه خواهش دارم. میشه بگید آخرین ستاره سینمای جهان کیه؟ رنگ موش؟ آرایشش؟ لباسش؟ لحن حرف زدنش چطوره؟
در همین حین بود که مربی حیوانات به سمت میمون اومد و با عصبانیت گفت:
- باز هم؟ باز هم؟ باز داری از میمون نبودنت حرف میزنی؟ و با شلاقی که دستش بود شروع به زدن میمون بیچاره کرد. دست مربی را گرفتم و گفتم: کاری که می کنی با حقوق بشر سازگار نیست.
مربی حیوانات جواب داد: آقای عزیز، شما حرفای میمون رو باور کردید؟ خواهش میکنم به صورتش نگاه کنید. به چشم و ابروش نظر بندازید. چیزی از میمون کم داره؟ تو صورتش شکل آدم رو میشه دید؟ هیچ ربطی به آدما داره؟
به زنی که توی قفس بود نگاه کردم. مربی حیوانات راست میگفت. گفتم آره واقعا میمونه.
- بله میمون! همه دکترها، پروفسورها و کارشناسایی که معاینه اش کردن در میمون بودنش شکی ندارن.
داشتم از اونجا دور میشدم که خانوم میمون همچنان داد میزد:
- خواهش میکنم. لطفا بگید الان کدوم هنرپیشه زن مطرحه؟ خواهش می کنم...
منبع : شلخته
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|