نمایش پست تنها
  #17  
قدیمی 10-17-2010
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض خونریزی بینی

خونریزی بینی

اين يک خونريزى عادى است که معمولاً به رگ‌هاى خونى داخل سوراخ بينى مربوط مى‌شود. اين حالت بر اثر ضربه به بيني، يا برخورد بينى با يک سطح سفت روى مى‌دهد. اما امکان دارد جارى شدن مايع خون‌آلود از بينى نشانه شکستگى در جمجمه باشد.

خونريزى بينى نه تنها از دست رفتن مقدار قابل توجه خون را در بر دارد بلکه ممکن است باعث شود که مصدوم مقدار زيادى خون را ببلعد يا خون وارد ريه وى بشود، که منجر به استفراغ يا اشکال در تنفس مى‌شود.


- عوارض و نشانه‌ها:

۱. جريان آرام خون از بيني.

۲. اگر شکستگى جمجمه رخ داده باشد مخلوطى از خون و مايع آب‌مانند شفاف مغزى - نخاعى از بينى سرازير مى‌شود.

- هدف:

حفاظت از ايمنى تنفس به‌وسيله جلوگيرى از ورود خون به ريه‌ها و کنترل خونريزي.

- درمان:

۱. مصدوم را بنشانيد به‌طورى که سر آن کاملاً رو به جلو باشد و پوشش‌هاى تنگ به دور گردن و سينه را شل کنيد.



۲. به مصدوم توصيه کنيد که از راه دهان نفس بکشد و قسمت نرم بينى را با دو انگشت به‌هم فشار دهد. (وقتى مصدوم خسته شد، شما اين‌کار را انجام دهيد).



۳. به مصدوم بگوئيد که خون داخل دهان را تف کند؛ بلعيدن خون باعث حالت تهوع و استفراغ مى‌شود.

۴. پس از ۱۰ دقيقه به او بگوئيد که به فشردن بينى خاتمه دهد. اگر خون بند نيامد براى ۱۰ دقيقه ديگر به اين کار ادامه دهيد.

نبايد بگذاريد که مصدوم سر خود را بالا بگيرد.

۵. در حالى‌که سر مصدوم کاملاً رو به جلو قرار گرفته با ملايمت اطراف دهان و بينى مصدوم را تميز کنيد. براى اين‌کار مى‌توانيد از يک تکه پنبه يا يک پارچه تميز که آن را داخل آب ولرم نم‌دار کرده‌ايد استفاده کنيد. با پنبه يا نظاير آن راه بينى را مسدود نکنيد.



۶. وقتى خون بند آمد از مصدوم بخواهيد که تقلا نکند و به او توصيه کنيد که حداقل براى ۴ ساعت به بينى خود دست نزند تا لخته‌ها آسيبى نبينند.

۷. اگر پس از ۳۰ دقيقه خونريزى همچنان ادامه يافت يا دوباره شروع شد از او بخواهيد که به پزشک مراجعه کند.
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید