نمایش پست تنها
  #3  
قدیمی 11-01-2010
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

هنوز صدایت درون گوشمان میپیچد
هنوز لبهایت صدایمان میزنند
و چشمهایت ملتمسانه به دنبال محبتند
چقدر دلتنگم ...چقدر...
*****
برگ برگ غصه هایت را هدیه کن به من
روح آفت زده ی دیروز را از شاخه ها برکن
در این شب آرام
من به تو می اندیشم
به شادی که به غنچه ها روا میداشتی
و دمی برای خود باقی نمی گذاشتی
زخمهایت را پس لباس شادی ات نهان میداشتی
ودر شامگاهان سیاه سخت میگریستی
زیر یک پتوی گرم که خفه ات میکرد
برای سپیده دم خنک دلت لک زده بود
و هوایی جنگلی را داشتی که هرگز ندیده بودی
بنشین آرام در کنار من
برگ برگ غصه هایت را هدیه کن به من
باز هم بگو به من
از کسی در این نزدیکی
که می اندیشید به راهی که رهایی را به همراه داشت
کاش بودی در میان لحظه ها...
__________________
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید