پرستو وار ------------------
از پشت پنجره های اتاقم
که غبار الود وسرد است
ریزش نم نم باران را
در انحنای پیچش تمنای گرم شدن
وفرار از زندان هارون تنهایی
دیوانه وار تجربه میکنم.
و پرستو وار در اندیشه پروازم.
تا اوج بگیرم و به انتهای
اسمان پرواز کنم.
به انجا برسم که خورشید گرم
یخ تنهایی وجودم را اب کند
و این اجاق سرد را شعله ور کند.
__________________
-------------------------------
ای تو همیشه در میان
آمدمت که بنگرم
گریه امان نمی دهد 
|