
11-10-2010
|
 |
کاربر فعال  
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9
155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
این روزها چقدر دلم هوای تو دارد...
چقدر این بازی روزگار برایم بی معناست...
غم !!
شادی!!
آه خدای من...
این روزها چقدر دلم هوای دلتنگی تو دارد بر سر.....
کاش میتوانستم تمام دلتنگیم را در دست بگیرم و آرام آرام درد عشقم را نجوا کنم و
نم نم اشکهایم صورتت را تر کند و من های های گریه ی هایم تنها نثار تو کنم...
کاش میتوانستم این دل پر درد را جایی میان راهم پیاده کنم
و بی مسافر روزگار را نثار فراموشی ها کنم....
چقدر دلم برای تنها بودن از غم و شادی تنگ است...
رهایم نمی کند این خیال تنهایی!!!!
رهایم نمی کند این روزگار پر کلک....
تو رهایم کن از این درد جان کندن و جان سپردن به درد ،مهربان محبوب بی همتایم....
آوار امیدم را تنها بر سر توکلم به تو ست که تقدیم روزگار میکنم و گوشه ای از
این زمین خاکی ، همچو مشتی از خاک و گل مینشینم به تنها به امید جوانه زدن امید وصال...
پناهم ببخش مهربان خدایم....
دستان سردم را در این تاریکی و غربت به گرمای وجودت هدیه میکنم....
ببخش بر من ، مهر خداییت را ، مهربان خدایم.....
پناهم ببخش عزیز تر از آنچه هست...
|
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|