زند گي، يک خيابان بي انتهاست.
خياباني که درآن رهگذري، سرگردان است.
هر چه بيشتر قدم برمي داري ، بيشتر از آن دور مي شوي.
سهم من از اين خيابان، گردش در کوچه هاي تلخ خاطراتم است.
کاش تمام تلخي ها مانند پر کاهي بايک باد نيست شود.
__________________
یادگارهای سبز سالهای بهار افشان تیک تیک لحظه های دور از تو
و عبور غریبانه ترین چکاوک های عاشق ...
مسافر! انتقام غریبی است رفتنت!!
|