نمایش پست تنها
  #969  
قدیمی 11-21-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


توفان که از شيراجان (نام پيشين سيرجان) گذشت غم و اندوه بسيار برجاي گذاشت بسياري از خانه ها و درختان را خراب و سرنگون ساخت دل مردم گرفته غمگين بود . در اين آشوب زمانه پسري به نام نيما دلباخته دختري شده بود که نامش نِيشام بود نيما سالها دور از خانواده و در سفر زندگي کرده بود و چهار برادر داشت که هر يک داراي ثروت و اندوخته ايي بودند پدر نيشام بارها به خانواده نيما گفته بود هر يک از برادران ديگر خواستگاري مي کرد مشکلي نبود اما نيما توان اداره زندگي نيشام را ندارد . و هر چه خانواده نيما به او مي گفتند به جاي عاشقي پي کسب و کاري را بگيرد و به اين شکل به همگان بفهماند توانايي همسرداري را دارد او نمي شنيد و از دور چشم به خانه زيبا و بلند نيشام داشت .
کم کم رفتار نيما موجب برافروختگي و ناراحتي پدر و بردران نيشام گشت آنها شبي به خانه نيما آمده و در برابر پدر و برادران نيما به او گفتند اگر باز هم در اطراف خانه اشان پرسه بزند چشم خويش را بر دوستي هاي گذشته خواهند بست .
نيما انگار تازه از خواب بيدار شد بود گفت مگر من چکار کرده ام ؟ تنها عاشقم همين !
پدر نيشام گفت : عاشقي که خانه و خوراک زندگي نيست ما دختر به آدم مستمندي همچون تو نمي دهيم .
نيما گفت : من مستمند نيستم
پدر و برادران نيشام خنديدند و گفتند آنچه ما مي بينيم جز اين نيست .
نيمروز فردايش شش مرد با پوششي از گران بهاترين پارچه هاي نيشابوري و اسبهاي ترکمن در برابر خانه نيشام ايستاده بودند آن شش مرد نيما ، پدر و برادرانش بودند . بهت سرآپاي وجود ميزبانان را گرفته بود . پس از آنکه بر صندلي ميهماني نشستند نيما گفت هنگامي که در سفرم بانو آفرين ( سي امين شاهنشاه ساساني ) را از رودخانه خروشان نجات دادم او به من گفت پيش من بمان . گفتم من مسافرم و او گفت يادگاري به تو مي دهم که هر وقت همچون من به خفگي رسيدي کمکت کند .
ديشب شما سعي داشتيد مرا غرق کنيد اما اينبار دستان پادشاه ايران مرا نجات بخشيد .
پدر و برادران نيشام از اين که شب قبل به گونه ي بسيار زشت به او گفته بودند : ما دختر به آدم مستمندي همچون تو نمي دهيم پشيمان بودند .
مي گويند نيما و نيشام همواره دستگير مستمندان بودند و زندگي بسيار نيکو داشتند .
نکته ها:
سفر انسانها را پخته و نيرومند مي سازد . و به سخن ارد بزرگ : سفر ، ناي روان است براي انديشه و آرمان بزرگ فردا .


__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید