
12-10-2010
|
 |
کاربر فعال  
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9
155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
يزيد از نظر دانشمندان بزرگ اهل سنت
عشقبازى هاى يزيد
فرزند معاويه آن چنان به مصالح اجتماع و ملت اسلامى بى اعتنا است كه درد ناك ترين حادثه و پيش آمدها براى آنان (اگر به عشقبازى هاى او لطمه نزند) كوچكترين تاسف و تاثر براى وى به وجود نخواهد آورد، يزيد مى خواهد خوش باشد يا در بدبختى ، سعادتمند باشد يا تيره بخت !!! مورخين بزرگ سنى مذهب داستانى در عشقبازى يزيد و اشعارى از وى در اين باره نقل مى كنند كه بى اعتنائى او را به مصالح عمومى و درجه رسوائى وى را به خوبى در آن مجسم و آشكار مى سازند. متن داستان اين گونه است :
فى سنة تسع و اربعين سير معاوية جيشا كثيفا الى بلاد الروم للغزاة و جعل عليهم سفيان بن عوف و امر ابه يزيد بالغزاة معهم فتثاقل و اعتل فامسك عنه ابوه فاصاب الناس فى غزاتهم جوع و مرض شديد فانشاء يزيد يقول :
ما ان الى بما لاقت جموعهم
بالفر قدوند من حمى و من موم
اذا اتكات على الانماتط مرتفعا
بدير مران عندى ام كلثوم
يعنى در سال چهل و نه هجرى معاويه جمع زيادى از مسلمين را براى جنگ به سوى روم فرستاد و سفيان ابن عوف را فرمانده آنان قرار داد و به يزيد فرزند خود هم گفت كه با آنها در جنگ شركت نمايد، يزيد كوتاهى كرد و تمارض نمود و به سوى روم حركت نكرد، معاويه هم او را معذور داشت و از وى صرف نظر نمود. اتفاقا در اين جنگ گرسنگى ، تب ، و سينه درد شديدى به مردم مسلمان روى آورد. هنگامى كه اين خبر به يزيد رسيد وى در ديرمران با يكى از معشوقه ها و سوگلى هاى خود يعنى ام كلثوم به عياشى سر گرم بود در آن جا اين اشعار را سرود:
مرا چه باك است اگر در فرق دونه مسلمين دچار تب و سينه درد شديد شدند در اين هنگام كه در ديرمران با بالشهاى پرقو تكيه زدم و نزد من ام كلثوم است .
در اين اشعار يزيد صريحا مى گويد كه اگر ام كلثوم در آغوش من باشد هيچ غمى ندارم از اين كه مردم مسلمان در يك نقطه دور افتاده دچار تب و مرض گرديدند و گرسنگى آنها را رنج مى دهد!!!
آرى اين است ايده آل فردى كه زمام حكومت اسلامى را پس از معاويه در دست مى گيرد!!!
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|