نمایش پست تنها
  #10  
قدیمی 12-10-2010
ابریشم آواتار ها
ابریشم ابریشم آنلاین نیست.
کاربر فعال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9

155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

يزيد الحاد مى ورزد و تكفير مى شود



يزيد بن معاويه در پرده درى و بى اعتنائى نسبت به اسلام معتقدات مذهبى تا آن جا پيش رفت كه در يكى از اشعارش صريحا الحاد مى ورزد و عقائد كثيف و شيطانى خود را آشكارا بيان مى كند، فرزند معاويه در اين اشعار آن چنان بى پرده سخن گفت كه يكى از علماى بزرگ سنى مذهب تنها همانها را براى اثبات كفر وزندقه وى كافى مى شمرد.
ابن جوزى حنبلى مورخ مشهور اسلامى پيش از آن كه به نقل اين قسمت از اشعار وى بپردازد استنباط خود را از آن درباره عقايد يزيد اين گونه مى نويسد:
و مما يدل على كفره و زندقته فضلا عن سبه و لعنه اشعاره التى افصح بها بالالحاد و ابان عن خبث الضمائر و سوء الاعتقاد قوله فى قصيدته التى اولها:

علية هاتى و اتنى و ترنمى

بذلك انى لااحب التنا جيا

حديث ابى سفيان قدما سمى بها

الى احد حتى اقام البوا كيا

الاهات و اسقينى على ذاك قهوة

تخيرها العانى كرما شاميا

اذا مانظر نا فى امور قديمة

وجدنا حلالا شربها متواليا

و ان مت يا ام الاحم فانكحى

و لا تاملى بعد الفراق ملاقيا

فان الذى حدثت عن يوم بعثنا

احاديث طسم تجعل القلب ساهيا

و لابدلى من ان ازور محمدا

بمشمولة صفراء تروى عظاميا

يعنى از شواهدى كه بر كفر وزندقه يزيد گواهى مى دهد چه رسد به سب و لعن او اشعارى است كه به خوبى از الحاد وى سخن مى گويد و از خبث طينت و سوء اعتقاد او (نسبت به اسلام و معتقدات آسمانى آن ) پرده بر مى دارد.
قصيده اى است از وى كه اول آن اين گونه شروع مى شود: اى علية نزد من بيا و به من شراب بده و نغمه بخوان زيرا من مناجات را دوست نمى دارم ، داستان جدم ابوسفيان را كه بلند منزلت بود براى من بخوان آن هنگامى كه (براى جنگ با مسلمين ) به احد رفته بود (و آن چنان در برابر محمد (ص ) مقاومت نمود و از مسلمين كشت ) تا آن كه گريه كنندگان و نوحه گرانى اقامه كرد (كه بر كشته گان مسلمانان گريه كنند) اى عليه - بيا نزد من و به من خمر بنوشان ، خمرى كه تشنه گان آن را اختيار كنند - خمرى كه از انگورهاى شام بدست آمده باشد اى عليه ، هنگامى كه ما به گذشته (در دوران جاهليت ) نگاه مى كنيم مى بينيم نوشيدن شراب پى در پى حلال بوده است ، اى ام احيم پس از مرگم شوهر اختيار كن و آرزوى ملاقات مرا در دل مدار زيرا آن چه كه درباره قيامت و روز رستاخيز گفته اند سخنان تاريك و باطلى است كه براى دل فراموشى مى آورد، من بالاخره بايد به زيارت محمد (ص ) بروم اما در حالى كه خمر نوشيده باشم - خمرى كه استخوانهاى مرا سيراب كرده باشد.
يزيد بن معاويه در اين جا بى شرمانه ترين سخنان كفرآميز خود را بيان كرده و كثيف ترين پندارهاى پليد خود را صريحا آشكار ساخت ، در اين اشعار فرزند معاويه نه تنها سخن از مى و خمر به ميان مى آورد و از آن پياله هاى پى در پى مى مى طلبد بلكه علنا مى گويد من راز و نياز با خدا را دوست ندارم و به نغمه ها و ترنمات معشوقه خود عليه دل بسته ام ، يزيد در اين جا از ابوسفيان و جنگهاى وى عليه اسلام سخن به ميان مى آورد و از اين كه لشكر او جمع زيادى از مسلمين را در به شهادت رساند و از زنان مسلمان بر آنها گريه كردند احساس لذت مى كند و از سوگلى خود مى خواهد آن داستان را براى وى ترنم كند!!
آن گاه دامنه اشعار خود را به قيامت و روز رستاخيز مى كشاند و با صراحت آنرا پندارى باطل و اعتقادى تاريك و ظلمانى مى نامد و بالاخره در پايان اين قصيده شوم زشت ترين تعبيرات و اهانتها را بر زبان آورده و مى گويد من بايد مست و مخمور و سيراب از خمر به زيارت محمد (ص ) بروم !!!
اين است رهبر جهان اسلام !!! و زمامدار حكومت اسلامى كه بنام جانشينى از پيغمبر قدرت را در دست گرفته است !!!
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید