
12-10-2010
|
 |
کاربر فعال  
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9
155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
وحید در عقیده و عمل
عقیده به «توحید» و خداباوری، تنها در ذهن یک مسلمان موحد نمیماند، بلکه در همه شوون و شرایط و زوایای زندگی او سایه میافکند. این که خدا کیست و چیست و این شناخت چه تاثیری در زندگی عملی و موضعگیریهای اجتماعی مسلمان دارد، جایگاه این عقیده را در حیات، نشان میدهد.
عقیده به خدایی که راست است، راست میگوید، وعدههایش تخلفناپذیر است، اطاعتش واجب است، نارضایی او موجب دوزخی شدن است، در همه حال، حاضر و ناظر انسان است، کمترین کار انسان از علم و بصیرت او پنهان نیست، مجموعه این باورها وقتی به صورت «یقین» در آید، موثرترین عامل تاثیرگذار در زندگی است.
مفهوم توحید، تنها در بینش و دیدگاه نیست، بلکه در بعد عملی، به «توحید در اطاعت» و «توحید در عبادت» تبدیل میشود.
امام حسین علیهالسلام پیشاپیش، از شهادت خود، با خبر بود و جزییات آن را هم میدانست. پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله نیز مکرر این حادثه را پیشگویی کرده بود. این علم و اطلاع قبلی، نه تنها رای او را بر ادامه راه و ورود به میدان جهاد و شهادت، سست یا آمیخته به تردید نکرد، بلکه شهادتطلبی او را افزونتر ساخت. آن حضرت با همین ایمان و باور، به کربلا آمد و به جهاد پرداخت و عاشقانه به دیدار خدا شتافت.
حضرت ضمن خطابهای که درباره حرکت خویش و امتناع از بیعت و استناد به نامههای کوفیان بود، در پایان، ضمن گلایه از عهدشکنی کوفیان فرمود: «تکیهگاهم خداست و او مرا از شما بینیاز میکند. «سَیُغنی اللهُ عَنکُم» در ادامه راه نیز وقتی با عبدالله مشرقی ملاقات کرد و او و همراهش اوضاع کوفه و گرد آمدن مردم را برای جنگ با آن حضرت بیان کردند، پاسخ امام این بود که «حَسبیَ اللهُ وَ نِعمَ الوَکیلُ.»
حتی در موارد متعددی اصحاب و بستگان و اقوام او از روی خیرخواهی و دلسوزی آن حضرت را از رفتن به عراق و کوفه بر حذر میداشتند و بیوفایی مردم و مظلومیت و تنهایی پدرش امیرالمومنین و برادرش امام مجتبی علیهالسلام را یادآور میشدند. هر یک از اینها کافی بود که در دل فرد معمولی، ایجاد تردید کند، اما باور روشن و عقیده یقینی او و خدایی دانستن این راه و انتخاب، سبب شد در مقابل عوامل یاسآفرین و تردیدساز بایستد و قضای الهی و مشیت او را بر هر چیز مقدم بدارد. وقتی ابن عباس از امام حسین علیهالسلام میخواست که راه دیگری جز رفتن به عراق برگزیند و با بنیامیه در نیفتد، حضرت ضمن تبیین اهداف و نیّات امویان، فرمود: «انّی ماضٍ فی امرِ رسولِالله صلیالله علیه و آله حَیثُ اَمَرَنی و اِنّا لله و انّا الیهِ راجعون»(1) و تصمیم خود را در پایبندی به فرمان حضرت رسول و بازگشت به جوار رحمت خدای هستیآفرین باز گفت؛ چرا که به حقانیت راه و درستی وعدههای خدا باور داشت.
«یقین»، نمودی از وضوح و روشنی باور نسبت به دین و فرمان خدا و حکم شریعت است. گوهر یقین در هر جا که باشد، او را مصمم و بیباک میسازد. صحنه عاشورا جلوه یقین بود. یقین به حقانیت راه خود، یقین به باطل بودن دشمن، یقین به حق بودن معاد و حساب و محاسبه رستاخیز و یقین به حتمیت مرگ و ملاقات با خدا، در درجه بالایی در دل امام و عاشوراییان وجود داشت و جهتدهنده مقاومت و کیفیت عمل و ثبات قدم در راه انتخابی بود.
«استرجاع» (گفتن انا لله و انا الیه راجعون) علاوه بر آن که هنگام آگاهی از مرگ یا شهادت کسی گفته میشود، در منطق امام حسین علیهالسلام، یادآور فلسفه بلند هستی و حیات و سرنوشت «از اویی و به سوی اویی» است که بارها امام در طول راه آن را بر زبان آورد، تا این عقیده، جهت دهنده تصمیمها و عملها باشد.
«یقین»، هم در «موضوع» بود؛ یعنی شناخت روشن هدف و راه و وضعیت، هم در «حکم» بود؛ یعنی تکلیف بودن جهاد و شهادت در آن شرایط به نفع اسلام، هم در عقیده به «خدا» و هم به «آخرت» بود که مقوم اصلی پا گذاشتن در میدانی است که گروهی میخواهند جان بدهند و فدا شوند. وقتی وهب بن عبدالله برای دومین بار در كربلا به میدان جنگ رفت، در رجز خویش، خود را با عناوینی همچون «مومن به رب» و «موقن به رب» معرفی کرد. (2)
توحید در نصرتخواهی و فقط و فقط بر خدا اعتماد کردن، از جلوههای دیگر نقشآفرینی عقیده در عمل است. امام حسین علیهالسلام تنها تکیهگاهش خدا بود، نه نامهها و حمایتها و شعارها. وقتی سپاه حر راه را بر کاروان امام بست، حضرت ضمن خطابهای که درباره حرکت خویش و امتناع از بیعت و استناد به نامههای کوفیان بود، در پایان، ضمن گلایه از عهدشکنی کوفیان فرمود: «تکیهگاهم خداست و او مرا از شما بینیاز میکند. «سَیُغنی اللهُ عَنکُم» (3) در ادامه راه نیز وقتی با عبدالله مشرقی ملاقات کرد و او و همراهش اوضاع کوفه و گرد آمدن مردم را برای جنگ با آن حضرت بیان کردند، پاسخ امام این بود که «حَسبیَ اللهُ وَ نِعمَ الوَکیلُ.» (4)
صبح عاشورا نیز، وقتی سپاه کوفه با همهمه رو به اردوگاه امام تاختند، دستانِ نیایشگر امام حسین علیهالسلام رو به آسمانها بود، وی چنین میگفت: خدایا! در هر گرفتاری و شدت، تکیهگاه و امیدم تویی و در هر حادثه که برایم پیش آید، پشتوانه منی، چه بسا در سختیها و گرفتاریها که تنها به درگاه تو روی آورده و دست نیاز و دعا به آستان تو گشودم و تو آن را بر طرف ساختی ... . (5)
این حالت و روحیه، جلوه بیرونی، عقیده قلبی به مبدا و یقین به نصرت الهی است و توحید در دعا و طلب را میرساند.
هدف اصلی معارف دین، تقرب بندگان به سوی خداوند است. این محتوا حتی در زیارتنامههای شهدای کربلا به ویژه زیارت امام حسین علیهالسلام نیز مطرح است. علیرغم تبلیغات سوء و جاهلانهای که شیعه را به بدعت متهم میکنند و زیارت قبور اولیاء الهی را شرک میپندارند، در فرهنگ زیارت، خود این عمل گامی برای تقرب به خدا شمرده شده است که توحید ناب است. در بخشی از زیارت امام حسین علیهالسلام که با فراز «اللهم مَن تَهَیأ و تَعَبأ...» شروع میشود، خطاب به خداوند میگوییم:
خدایا! هر کس که آماده شود و وسایل فراهم کند و به امید دست یافتن به نعمت و موهبتی سراغ یک مخلوق رود، تا از هدایا و جوائز و عطاهای او بهرهمند شود، آماده شدن و زمینه چیدن من و سفر من به سوی تو و برای زیارت قبر ولی تو است و با این زیارت، به تو تقرب میجویم، و هدیه و عطا و جایزه را از تو امید دارم... . (6)
در ادامه نیز با حالت حصر، میگوییم: تنها تو را قصد و آهنگ کردم و تنها آنچه را نزد تو است میخواهم؛ «فالیکَ قَصَدتُ و ما عِندُکَ ارَدتُ.»
اینها نشان دهنده بعد توحیدی تعالیم شیعی است که مراقد معصومین و زیارت اولیاء الهی را هم معبر و مسیری برای رسیدن به توحید خالص میداند و تعبد به امر الهی است که بزرگداشت اینان را توصیه فرموده است.
|
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|