
12-11-2010
|
 |
کاربر فعال  
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9
155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
افسانه ي عروسي قاسم
حضرت قاسم بن الحسن (ع) از شهداي والا مقام عاشوراست . با آنكه در بهاران زندگي بود و در حدود سيزده سال از عمر شريفش گذشته بود، همتي بس بزرگ داشت. در عظمت روحي آن قهرمان نوجوان ، همين بس كه در تعريف مرگ در راه حق و شهادت فرمود:« شهادت، شيرين تر از عسل است .» و در ميدان اقدام و عمل نيز چون پروانه اي پاكباخته به دور شمع وجود امام حسين (ع) مي چرخيد و مي گفت : تا زماني كه من زنده ام و شمشير در دست دارم، عمويم هرگز كشته نخواهد شد.
با اين حال، داستاني درباره ي قاسم (ع) مبني بر عقد كنان ايشان با دختر امام حسين (ع) ساخته شده است كه با هيچ توجيهي معقول به نظر نمي رسد و بيشتر به افسانه شبيه است تا به واقعيت.
براي اولين بار تنها در تصور ملا حسين كاشفي (متوفاي 910 ق) است كه اين عروسي و عقدكنان برگزار مي شود. پس از وي نيز فخر الدين طريحي (متوفاي 1085 ق) اين قصه را از فارسي به عربي ترجمه مي كند [52] و از اينجا به بعد است كه اين قصه در ميان عربها نيز شهرت مي يابد و كشورها و شهرهاي شيعه نشين را يكي پس از ديگري در مي نوردد و بر سر زبانها مي افتد.
اما امروزه ديگر براي همگان روشن است كه اين داستان بي اساس و ساختگي است؛ پس ما نيز نيازي به بحث و بررسي نمي بينيم و تنها به نقل ديدگاه چند دانشمند شيعي در اين باره بسنده مي كنيم :
چگونه مي شود قضيه اي به اين عظمت و آشكارا ، محقق باشد و به نظر تمام اين جماعت علما نرسيده باشد حتي مثل ابن شهرآشوب كه تصريح كرده اند كه هزار جلد كتاب مناقب نزد او بود؟!
مرحوم محدث نوري سخني نيز درباره ي حجله ي قاسم دارد، حجله اي بي اساس كه در زمان قاجاريه ساخته بودند، كه براي تكميل سخن جا دارد آورده شود : جوان ناكام، قاسم (ع) را آن همه درباره ي تاريخ زندگانيش ظلم كردند، بس نبود كه حال او را از جوار عم اكرم و ساير اعمام و عمو زادگان و برادران بيرون بردند؟! اي احمق كذاب، حال كه اين ظلم را به آن شهيد مظلوم كردي، پس محل دفنش را معلوم كن كه در آنجا زيارتش كنند؛ مثل بسياري از مكانها كه نسبت دهند به بزرگان و اصلا، اصلي ندارد ... به هر حال اين كذاب بي شرم كاش جايي را معين مي كرد كه اگر از او بپرسند كه قبر آن مظلوم كجاست، نشان دهد. سبحان الله! حضرت با دست مبارك، جسد پاره پاره ي قاسم را در بغل مي گيرد و مي آورد پهلوي جسد علي اكبر مي گذارد. همراه باقي شهداي اهل بيت در يك خيمه جاي مي دهد و شيخ مفيد در ارشاد مي فرمايد: همه ي شهداي اهل بيت در شهادتگاه امام حسين (ع) و زير پاي آن حضرت، دفن شده اند... مگر عباس بن علي (ع) كه جدا از شهداي بني هاشم دفن شده است. با اين حال، اين بي انصاف آن جسد شريف را [درخيالش] برداشته، نمي دانم به كجا برده؟ براي چه برده؟ آن مظلوم با او چه كرده بود كه با او چنين كرده؟ و احمق تر از او كساني هستند كه اين اراجيف مي خوانند و ابدا ملتفت نيستند. و علاوه بر آنكه در آن محضر انور، به آواز بلند چنين دروغ مستهجن مي گويند، غالبا معتقدند كه اين كلمات از اجزاي زيارت است و اين خود بدعتي است در دين، و خيانتي است در شريعت حضرت محمد (ص).[54]
در صورتي كه اين در هيچ يك از كتابهاي تاريخي معتبر نيست و اصل قضيه صد درصد دروغ است . [55]
پژوهشگران زيادي عروسي قاسم را رد كرده اند ، كه ما به دليل اطناب سخن نام آنها را ذكر نمي كنيم . 1- حاج ميرزا حسين نوري طبرسي( 1320- 1245ق) معروف به « محدث نوري » و « خاتمة المحدثين » مي نويسد : از آن رقم اخبار موهوني كه علما از آن روي گردانده اند ، يكي هم قصه ي عروسي قاسم است كه قبل از روضه ي كاشفي در هيچ كتابي ديده نشده. از عصر شيخ مفيد تا آن عصر كه بحمدالله مؤلفات اخبار ايشان (كتابهايي كه توسط علماي شيعه در اخبار و احاديث نوشته شده) در هر طبقه، فعلا موجود است و ابداً اسمي از آن (قصه ي عروسي قاسم) در آن كتابها برده نشده است. [53] 2- متفكر شهيد استاد مرتضي مطهري مي گويد : در همان گرما گرم روز عاشورا كه مي دانيد مجال نماز خواندن هم نبود، امام نماز خود را خواند و باعجله هم خواند؛ حتي دو نفر از اصحاب آمدند و خودشان را سپر قرار دادند كه امام بتواند اين دو ركعت نماز خوف را بخواند، و تا امام اين دو ركعت نماز را خواند اين دو نفر در اثر تيرهاي پياپي كه مي آمد، از پا درآمدند. مجالي براي نماز خواندن به اينها نمي دادند؛ ولي گفته اند: در همان وقت امام فرمود: حجله ي عروسي را بيندازيد! من مي خواهم عروسي قاسم با يكي از دخترهايم را در اينجا، لااقل شبيه آن هم كه شده، ببينم؛ من آرزو دارم. آرزو را كه نمي شود به گور برد! 3- ذبيح الله محلاتي عسكري ، نويسنده ي تاريخ سامرا و رياحين الشريعه ، مي نويسد : چندان كه كتابهاي معتبر و روايتهاي قابل اعتماد را سير كردم، اثر و اطلاعي از اين عروسي به دست نياوردم و اين مطلب در آثار مثبته و كتب معتبره وجود ندارد و شكي نيست كه فاطمه بنت الحسين، زوجه ي حسن مثني بود و شوهرش در كربلا حاضر بود. چگونه ممكن است اين نقل اصلي داشته باشد، حال آنكه در كربلا دختر ديگري، به نام فاطمه، از امام حسين عليه السلام نبوده است. [56] 4- عبدالرزاق موسوي مقرم مي نويسد: هر چه در عروسي قاسم مي گويند، نادرست است؛ چرا كه قاسم به سن بلوغ نرسيده بود و هرگز نص صحيحي نيز در اين باره از مورخان وارد نشده است. اما شيخ فخر الدين طريحي با آن عظمت و جلالت در علم، امكان ندارد كه چنين داستاني را نوشته باشد و بر كسي روا نيست كه در حق او اين خرافه را تصور كند. در كتاب او، منتخب، دست برده اند و اين افسانه را داخل آن كرده اند؛ طريحي آن كس را هيچ وقت نخواهد بخشيد. [57]
|
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|